۱۳۹۰ خرداد ۹, دوشنبه

فریاد و فراخوانی افغانهاغرض تضمین صلح و محاکمه پاکستان


از کریم پوپل                                                                                                                                                
نویسنده ویکی پیدیا                                                                                                                                 
همکار کبیر نووری                                                                                                          
 مورخ29 می 2012



فریاد افغانهای مقیم جهان به سازمان ملل و سایر سازمانها و کشورهای صلحدوست!
از آنجای که برای جهانیان واضع گردید جنگ 33 ساله در افغانستان توسط خود افغانها سازماندهی نشده بلکه توسط دیگران بنا برمقاصد شوم شان سازماندهی گردیده  ازین ملت بیچاره وکم سواد استفاده نا جایز مینماید. خونی ترین کشور که همه روزه در قتل افغانها دست داردپاکستان است. این پاکستان است که درسال1354  زمان داود خان جنگ را در پنجشیر براه انداخت.این پاکستان است که جنگ 33 ساله  را در کشور ما شعله ور ساخته است. این پاکستان است که مردم کشمیر را درخون کشانیده امنیت هند کهن را مختل ساخته است.این پاکستان است که القاعده وطالبان را جای داده است.این پاکستان بود که  توسط طالبان دهشت افگنی و هراست افگنی را در کشورهای آسیای  میانه براه اندخت. هر قدم این جنگها  صدها وهزارن پدررا بی اولاد هزاران طفل را بی پدر و هزاران زن را بی شوهر میسازد و این بی  گناهان  نا امید ازین جهان میروند. این جنگ اعلان ناشده صدها موسسات عام المنفعه این وطن را به آتش کشیده است .موسسات تعلیمی را میسوزانند تا این ملت همینطور کورو بیسواد باقی بماند. همین اکنون ای سی ای  پاکستان اطفال پاینتر از سن 15 را در کشور ما غرض انتحار نمودن روانه میدارد. فروش اطفال و  زنان تبدیل اعضای بدن انسان ،قاچاق انسان، مدرسه ها وتعلیمات دهشت افگنی همه و همه در پاکستان است.باالاثر این جنگ تحمیلی غربت مرگ ومیردرین کشور تابه سرحد 60فیصد  بالا رفته است و حیات  چندین نسل آینده ما نیز زیر سوال خواهد درآمد.یکی از دلایل واضع اینست که دولت  پاکستان در کاپی کاری غیر قانونی اسناد  فیلمها ویدوها ادویه جات و  صنایع  مشهوربوده امتیاز قانونی صدها کمپنی خارجی را  غیر قانونی از خود ساخته است. پاکستان پناگاه خطر ناکترین قاتلین و جنایت کاران فراری سایر کشور ها میباشد. از انها صرف در جنگ افغانستان استفاده بعمل میاورد.بااین بدی ها هیچ کس نیست که جلو آنرا بگیرد. 
 
بناعاً فریاد ما برای جهان چنین بلند میشود
                                                                                                 
 ای سازمان ملل متحد و ای کشورهای جهان باوجودیکه هرشب در تلویزونهای خویش  سربریده زنان ومردان واطفال مارا می بیند .تخطی و غیر قانونیت را می بینید.شما درقرن 21 مشاهده میکنید  که طالبان دوجوان را  که باهم  محبت دارند طالبان آنهاراسنگسارویا سرشانرا رابا کارد میبرند. چرا مانندلیبا دربرابر پاکستان وطالب عمل نمی نماید. 33 سال دهشت را کسی نیست که خاموش سازد. این جنگ تجارت واقتصاد دهها کشور جهان را مختل ساخته آیا این وظیفه شما نیست که همکاری کنید .ما بصراحت بشما اعلان میداریم که این کشور بالاثر جنگهای داخلی وحدت ملی و قدرت دفاعی خودرا از دست داده است. در دفاتر والی ها بم گذاری میشود کسی نیست که جلوش را بگیرد.این بدلیل است که منبع دهشت افگنی را شما مسدود نساخته اید.از افغانستان یک مارکیت خون ساخته شده است.آنها میخواهند ما درتحت یوغ طالبی زندگی گذرانیم که چنین چیز غیر قابل تحمل بوده وما پذیرا نیستیم . درغیر آن سوال خواهد شد که پس سازمان ملل برای چه است؟
بنا عاً چنین فیصله را بشما اعلان میداریم .
1- ما دیگر تحمل را از دست داده در آینده نزدیک در کناردروازه شما  به تظاهرات بی پایان  علیه پاکستان آغاز مینمایم تا زمانیکه حرف مارا نشنوید ما از احتجاج دست نخواهیم کشید.                                        
 2 - سازمان ملل یکبار با نمایندگان  روشنفکران داخل افغانستان اروپا وامریکا مجلس را دایر کنند اگراین روشنفکران حکومت را دردست داشته باشد ما بشما تضمین میدهم که انوقت افغانستان استعداد دفاعی گمشده خودرا باز می یابد. اینها با آوردن دسپلین دولتی وحدت ملی جبری را ببار خواهند اورد.وصلح خواهد آمد.                         
 3 - تحریم محاکمه نمودن پاکستان واحتمالاً غیرقانونی ساختن پاکستان تا زمانیکه از هراست افگنی دست نبردارند.                                                                                                                             
 4- شورای امنیت ملل متحد باید پاکستان را کشور حامی تروریزم اعلام دارد.
5- شورای امنیت بائیست تحقیقات مجدانه رااز رهبران پاکستان بخاطر اغفال جامعهء جهانی و حمایت از اوسامه آغاز نماید!
6- پاکستان باید خونبهای هزار ها شهید در حوادث گونه گون؛ در سرتا سر جهان را بخاطر حمایتش از تروریزم بپردازد!
7- گروهک های جنگجوی تروریست در خاک پاکستان، گروپ های نیابتی استخبارات پاکستان اند. باید مراکز آنان مورد حملات قرارداده شود و بکلی نابود شود!
8- ثابت شد که پاکستان مسئول مستقیم جنگ های تحمیلی سه و نیم دهه اخیر بر افغانستان است؛ لذا به پرداخت تمامی غرامات آنها به افغانستان
باحترام
افغانهای مقیم جهان

۱۳۹۰ خرداد ۴, چهارشنبه

سازمان انقلابی زحمت کشان افغانستان(سزا)

از کریم پوپل

در دوره امیر شیرعلی خان دراروپا انقلاب صنعتی وتغیرات درساختمان اجتماعی درحال انکشاف بود.طبعی است که تمام ملل جهان وجه مشترک دارند.بناعاً ترکها که درسرحد با اروپا قرار داشتن خود نیز درگیر دار چنین واقعات قرار داشت و از آن بهره میگرفتن.مفکوره جنبشهای جدید در جهان  ازطرف ترکها به گوش  ایرانیها و و ترکان تبار رسانیده میشد.وهم یکتعداد افغانها که غرض تحصیل میرفتن با بازکشت تشکیل حلقه های سیاسی را مینمودند.هکذا حاصل کتبی این جنبشات توسط هندیها به افغانستان انتقال میگردید. درجنبش های روشنفکری افغانستان ترکان وهندیان یکی از اعضای برجسته بودند. مانند اعضای  حزب سری ملی .این روحیه هرقدر از طرف حکام سخت گرفته میشد به همان اندازه رشد خویشرا طی مینمود.جنبشهای روشنفکری در دهه دولت امانی توانست به رشد سریع آغاز نماید.در دوره نادر خان ودهه اول حکومت ظاهرشاه جنبشهای روشنفکری طاقه وفاقد رهبری بودند.پس از دهه سال1340 درکشور دیموکراسی موقتی اعلان گردید که بالاثر این روشنفکران غرض ابراز نظر خود مرام خود بتشکیل احزاب آغاز نمودند ازجمله چندین احزاب وسازمان  سازمان زحمت کشان افغانستان به شکل گیریآغاز نمود .سازمان انقلابی زحمتکشان افغانستان (سازا ) یکی از شاخه های انشعابی حزب دموکراتیک خلق افغانستان به شمار می رود که رهبری آن را محمد طاهر بدخشی به عهده داشت. طاهر بدخشی، یکی از بنیانگذاران  ,ویش زلمیان و حزب دموکراتیک خلق افغانستان و عضو کمیسیون های تدوین مرامنامه و اساسنامه ی آن، پس از انشعاب حزب مذکور به دو شاخه ی خلق و پرچم، در جناح خلق به رهبری نور محمد تره کی قرار گرفت. طاهر در مدت زمان کوتاه مخالف با نظریات حزب خلق گردید.بلاخره  در سال ۱۳۴۶ در اثر اختلاف فکری شدید ملیتی  با نور محمد تره کی از جناح خلق جدا شده و گروهی را به نام "محفل انتظار" تشکیل داد که منشی  این گروه محمد طاهر بدخشی و معاون  آن مولوی  بحرالدین باعث بود. ظهور الله ظهوری، قیام، صدیق، رنجبر، محبوب الله کوشانی، بشیر بغلانی، اسحاق کاوه، غلام سخی غیرت و خلیل رستاقی از اعضای بلند پایه ی محفل انتظار شناخته می شدند. محفل انتظار، "جبهه ی متحد ملی افغانستان" را [در سال ۱۳۴۶] تشکیل داد و جبهه ی متحد ملی عملیات نظامی سال ۱۳۵۴ را به رهبری مولانا بحرالدین باعث در ولسوالی (=فرمانداری) درواز بدخشان تدارک دید.این عملیات سرکوب شد که در نتیجه ی آن طاهر بدخشی، بحرالدین باعث، بشیر بغلانی و محمد اسحاق کاوه با عده ای دیگر به زندان افتادند. پس از شکست عملیات سال ۱۳۵۴ اختلافات داخلی جبهه ی متحد ملی افغانستان تشدید یافت تا این که در ۱۵ سنبله  ۱۳۵۴ به دو جناح، یکی جناح محافظه کار به رهبری طاهر بدخشی به نام سازمان زحمتکشان افغانستان (سازا ) و دیگری به نام سازمان فدائیان زحمتکشان افغانستان ( سفزا ) به رهبری بحرالدین باعث تقسیم شد. بعد ا ز کودتای هفتم ثور ۱۳۵۷ طاهر بدخشی به مقام ریاست تألیف و ترجمه در وزارت تعلیم و تربیه گماشته شد و قرار بود که به حیث وزیر مشاور در امور حل مسأله ی ملی از سوی تره کی برگزیده شود، لیکن حفیظ الله امین چنین فرصتی را به او نداد و در هیجدهم میزان  ۱۳۵۸ او را به اتهام دست داشتن در کودتای ژنرال قادر و کشتمند با ۳۳ نفر از رفقایش دستگیر و ۰بقتل رساند .این به 3 دلیل بود. اول اینکه  حفظ اله امین بجز حزب خلق دیگر احزاب را برسمیت نمی شناخت چنانچه مخالفت کارمل با امین در روز 7 ثور1357 در رادیو کابل در مورد قتل خاندان داود خان بلندشد.کارمل تفاضا محکمه رانمود خواست داود خان درمحاکمه کشانیده شود ولی امین امر قتل همه را داد که درمیان اطفال هم بود. علت دوم  آن 3 نفر از اعضا سفزا به لباس ترافیک سفیر امریکا« ادولف داپس» را به هوتل کابل برده از دولت ترکی تقاضا رهائی بحرالدی باعث را نمودند امین بدون دور اندیشی به افسر پولیس بنام سید داود تلون  امر حمله ناگهانی وتیرباران همه را داد درنتیجه سفیر هم بقتل رسید امین شک بالای طاهر نمود مسله سوم سلطان علی کشتمند شوهر خواهر طاهر بدخشی است در دستگیری کشتمند طاهر هم دستگیر شد. اگر اداره امین واقعاً سیاست مدار میبودند میگذاشتن قضیه را سازمان ملل و سفارت امریکا تا حدودی مشلات حل میگردید برخلاف امین قضیه را روسها گذاشت روسها که  آرزو داشتن دست امریکا از افغانستان قطع گردد مداخله منفی نمودند . با کشته شدن محمد طاهر بدخشی، سازا، از بین نرفت و به همکاری خود با رژیم بعد از قتل امین و تره کی ادامه داد. دو نشریه یکی به نام "میهن" به سردبیری غلام سخی غیرت و دیگری"آزادی"به سردبیری خلیل رستاقی در کابل از سوی سازا، منتشر می شد. پس از مشی مصالحه ملی  ورویکار آمدن دولت مستقل یکتعداد از احزاب سابقه که از طرف مجاهدین نیز طرف تعدید بودند با حکومت داکتر نجیباله متحد شدند.محبوب الله کوشانی از اعضای رهبری سازا به حیث معاون صدر اعظم  و وزیر پلان ، بشیر بغلانی و اسحاق کاوه دو تن دیگر از اعضای رهبری سازا به عنوان وزیر عدلیه و وزیر معادن و صنایع، در کابینه  دوکتور  مشغول به کار بودند. بعداً ظهور الله ظهوری و چند تن از اعضای سازا به پارلمان دوران حکومت دکتر نجیب الله راه یافتند که ظهوری مقام معاونت مجلس شورای ملی (= ولسی جرگه) و رهبری فراکسیون پارلمان سازا را به عهده داشت. قابل ذکر است که گروه طاهر بدخشی به نام گروه "ستم ملی" شهرت یافت و عده ای از نویسندگان مانند سید قاسم رشتیا و صباح الدین کشککی این گروه را ستم ملی نامیده اند در حالی که سازمانی به نام "ستم ملی" وجود نداشت و گروه مربوط به طاهر بدخشی همان سازمان زحمتکشان افغانستان یا سازا بود. شاید به دلیل این که طاهر بدخشی در به ثمر رساندن انقلاب کمونیستی بر اقلیت های قومی، مذهبی و اجتماعی تحت ستم تأکید داشت از سوی افراد وابسته به دولت و رقیبان سیاسی پشتون خود در جنبش کمونیستی، متهم به تشکیل گروه ستم ملی شده باشد. طاهر بدخشی گاه گاه از ستم ملی یاد مینمود.ان بدلیل بود که او از مردم رنج دیده بدخشان که سرک میدان هوای شفاخانه مکتب نداشتن حتا دربسیاری محلات مردم بوره و نان گندم را نمی شناختن صرف با تولیدات ناچیز خود زندگی بخور نمیر را سپری مینمودند .درحالیکه دریک ولایت دیگر همه چیز وجود داشت.واین ضعف در خانواده نادر خان وجود داشت.
آقای بیژن پور، در باره ی سازمان انقلابی زحمتکشان افغانستان، چنین می نویسد :«در ماه اسد ۱۳۴۷ محفل انتظار که بعداً به سازمان انقلابی زحمتکشان افغانستان (سازا) معروف شد به رهبری محمد طاهر بدخشی و مشارکت مولانا بحرالدین باعث، محمد بشیر بغلانی، ظهورالله ظهوری، نورالله تالقانی، محمد حسن دروازی، عبدالرشید فرخاری، قربان پسا کوهی، بابه صاحب توفان، محمد رفیع خوست فرنگی و چند تن دیگر تشکیل گردید. محفل انتظار سیاست خویش را در سه محور از سازمان های سیاسی دیگر مشخص نمود. این سه محور اصول معتبر و پایه های اندیشه و عمل سازمان به اصطلاح "ستم ملی" را بوجود آورد. اصول سه گانه ی مبارزاتی ستم ملی (سازمان زحمتکشان افغانستان) : ۱ـ سیاست عدم دنباله روی؛ ۲ ـ اسلام به حیث دین مردم افغانستان و بخشی از فرهنگ ملی ؛ ۳ ـ طرح و حل مسأله ی ملی، بنا بر اهمیت آن در جامعه ی چند قومی با نظام های طایفه ای و استبدادی. اصول دیگری هم در این سازمان عمل می نمود که سایر نیرو ها به این اصول جایگاه درجه اول را قایل بودند. مثلاً مبارزه ی طبقاتی، تشکیل احزاب طراز نوین و مارکسیستی، پیروی از بلوک جهانی سوسیالیزم و تقسیم جوامع سوسیالیستی به اضافه ی جهان بینی مارکسیستی به سه محور خاص ( شوروی، چین، ویتنام و کوبا) و مبانی دیگر.» (۲)
در نوشته ی پیش گفته بوضوح ، اصول اصلی و درجه یک سازا ، با اصول سه گانه ی آن که برای به دام انداختن افراد غیر کمونیست وضع شده بود در تناقض و تضاد قرار دارد. در اصول سه گانه ، از عدم سیاست دنباله روی و اسلام به عنوان دین و بخشی از فرهنگ ملی سخن رفته، درحالی که در اصول اصلی، پیروی از بلوک کمونیستی و اعتقاد به مبارزه ی طبقاتی و تشکیل حزب مارکسیستی هدف اصلی سازا عنوان شده است. عبدالطیف لطیف پدرام، در سایت انتشارات اندیشه و پیکار، در باره ی « سازا » چنین نوشته است : « به هرحال، به علت سلطه ی سیاست های شووینیستی بر حزب دموکراتیک خلق و تعمیق شدن هرچه بیشتر وابستگی، [ و] نیز گسترش سیاست های ضد ملی و بویژه فارسی زدایی، محمد طاهر بدخشی در سال ۱۹۶۸ از حزب دموکراتیک افغانستان انشعاب کرد و سازمان انقلابی زحمتکشان افغانستان (سازا ) را بنیاد گذارد. " سازا " یک سازمان مارکسیست ـ لنینیست و مستقل بود و بطور کلی حزب کمونیست چین را برحزب کمونیست شوروی ترجیح می داد بی آن که مثل" شعله ی جاوید" در دفاع از چین کمونیست مبالغه کند. سازا، سیاستی مطرح کرد به نام "سیاست هوشیمین ـ کاسترو" ؛ معنای این سیاست این بود : مثل ویتنام در برخورد با چین و شوروی می باید مستقل ماند و هر دو سیستم را نقد کرد؛. اتکا به مردم محور اساسی هر عمل سیاسی است،اما الزام ندارد حتماً از طریق" جنگ توده ای طولانی"انقلاب به پیروزی برسد؛.کانون های چریکی مثل مدل انقلاب کوبا می توانند با استفاده از موقعیت کوهستانی افغانستان جنگ های چریکی را آغاز نمایند. این سازمان از این جهت، شیفتگی و تمایل عظیم و رمانتیک به "چه گوارا "  و شیوه های مبارزاتی او داشت. این سازمان با جبهه ی خلق برای آزادی فلسطین (به رهبری جرج حبش) روابط نزدیک داشت. این سازمان سعی کرد با نیروهای چپ ایران، مانند سازمان چریک های فدایی خلق ایران و پیکار و وحدت کمونیستی، رابطه های کاری منطقوی برای آموزش نظامی و تیوریک کادرهای خویش فراهم کند، اما با شروع سرکوب این سازمان ها بعد از پیروزی انقلاب ایران بوسیله ی رژیم جمهوری اسلامی و قتل عام کادرها و رهبران برجسته ی خودِ سازا در افغانستان، روابط نتوانست از حد تماس های محدود شماری از کادرهای مهاجرِ این سازمان در ایران فراتر رشد کند. سازمان سازا، بعد از کودتای حزب دموکراتیک خلق (وابسته به شوروی) در آوریل۱۹۷۸ به صورت بیرحمانه ای سرکوب شد. چیزی حدود چهار هزار تن از اعضا و هواداران آن بوسیله ی کمونیست های وابسته به شوروی به جوخه های اعدام سپرده شدند.از دست رفتنِ بخش اعظم کادرهای حرفه ای و درجه یک این سازمان موجب آن شد که عده ای از کادرهای جوان انشعاب کنند. از این انشعاب سازمان فدایی زحمتکشان افغانستان (سفزا) بوجود آمد که باز معتقد به مشی مبارزه ی مسلحانه بود. "سفزا " در نخستین روزهای کودتای روسی در افغانستان در چند ولایت مهم شمال و شمال شرق افغانستان علیه رژیم وابسته به شوروی کابل دست به نبردهای مسلحانه زد. در این نبردها شماری از مهم ترین پادگان های نظامی رژیم را به کنترل خود در آوردند و چند شهر را آزاد کردند [؟] . شرایط جنگ سرد و استقلال عمل این چریک ها موجب آن شد که هم نیروهای اخوان المسلمین آن ها را در کوهستان ها مورد پیگرد قرار دهند و هم عوامل رژیم کمونیستی. در نتیجه، آن جنبش مسلحانه به شکست مواجه شد و بار دیگر کادر نظامی سازمان سفزا [ کلمه ی سازمان اضافی به کار رفته است] و شمار زیادی از رهبران سیاسی آن یا در زندان های رژیم  "خلقی" ها یا در میدان های نبرد مسلحانه در جنگ های رو در روی به قتل رسیدند. »
-------------------
پانوشت :
۱-مصباح زاده ، سید محمد باقر، آغاز و فرجام جنبش های سیاسی در افغانستان ،  چاپ اول ، ۱۳۸۴ کابل، ص ۳۲۱- ۳۲۲ ، به نقل از: پنجشیری ، دستگیر ، ظهور و زوال حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، چاپ پیشاور ، ۱۱ جدی ۱۳۷۷ ، صفحات ۱۷۳ ـ ۱۸۲ .

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۰, سه‌شنبه

بابه قران

ازکریم پوپل
نویسنده  ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

بابه قِران هنرمند آواره و درویشی ولسوالی خلم(تاشقرغان ) بود. نام اصلی‌اش عبدالغفار و فرزند سلطان بود. او در سال ۱۲۸۹ خورشیدی در گذر ده حسن ولسوالی تاشقرغان ولایت سمنگان پا بجهان هستی گذاشت. بابه قران از اوان کودکی به خواندن آهنگ‌های محلی آغاز نمود. در سن دوازده سالگی نزد مرحوم محمدحکیم تنبورنواز به نواختن دنبوره پرداخت. او پس از سال‌ها توانست پول ناچیز را جمع کند تا اینکه توانست دنبوره‌ای برای خود خریداری کند. در ولسوالی تاشقرغان به جز بابه قران کسی دیگری نبود که در محافل خوشی آهنگ بسراید. مردم او را به این خاطر بابه قران می‌گفتند که او پس از ساعت‌ها آوازخوانی مبلغ یک قِران که با آن نیمِ یک قرص نان می‌شد بدست می‌آورد. زندگی او خیلی به زحمت پیش می‌رفت. پس از سال‌ها تجربه، او به سرودن شعر و آهنگ‌های جدید و دلنشین پرداخت. آهسته آهسته شهرت وی تا مزار شریف رسید. در مزار شریف مردم از کمپوز و شعرهای وی بمشاعره می‌پرداختند. شعرهای بابه قران را بنام شیر و شکر و آهنگ‌های او را به نام قطغنی یاد می‌کنند.
 بابه قران توانست در سالهای دهه ۱۳۶۰ یک گروه محلی را با شرکت بنگیجه زیربغلی‌نواز و نورمحمد غیچک ‌نواز بسازد. در دوران واپسین عمر او رادیو تلویزیون افغانستان توانست چند پارچه دنبوره و آهنگ از او ثبت کند. او در برج قوس  سال ۱۳۶۷ به همان غربت فوت نمود. او ازدواج نکرده و از او کدام اولاد باقی نمانده‌است. پس از اینکه طالبان از صحنۀ سیاست خارج شدند و افغانستان دارای چندین شبکه تلویزیونی، رادیویی و سایر رسانه‌های گروهی شد، هنرمندان خارج از افغانستان آهنگ‌های بابه قران را با موسیقی مدرن سرودند که آهنگ‌های وی امروز در افغانستان، تاجیکستان و ایران بر سر زبان‌هاست.
گروه هنری ولسوالی خلم درسالهای 1362-1367
  • آهنگ دخترک مزاری، با آواز ولی
  • آهنگ بیا بیا جانانه زودتر برآی از خانه، با آواز ولی
  • آهنگ شیر و شکر از دور مینمائی خنده کرده میایی، نقشت کشم بدیوار ظالم جان از کجائی، با آواز وحید قاسمی
  • آهنگ  ناله فریاد من ناله بیداد من، با آواز نازیه اقبال، آوازخوان پاکستانی.
منبع
  • روزنامه بیدار، شماره ۵، سال ۱۳۶۸، مزار شریف
  • خُلم (تاشقرغان) در درازنای تاریخ، نوشته قاضی عبدالحی تاشقرغانی، به همکاری انجنیر فضل‌احمد طغیان، چاپ اول، مورخ ۱۳۸۷، مطبعه اسد دانش، کابل، صفحات ۱۶۴ و ۱۶۵

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۷, شنبه

حکومت کرزی و پس از آن


حکومت کرزی و پس از آن
پس از 11 سپتمبر 2001 حکومت امریکا تصمیم گرفت تا جلو تروریزم را  که در کشور های اسیا بنا نهاده شده بود بگیرد.بنا براین با فیصله یکتعداد از متحدین خود حمله بر عراق و افغانستان را سازمان داد و عمل کرد.پس از سقوط طالبان  دموکراسی در کشور حکمفرما گردید و حامد کرزی به صفت رئس جمهور افغانستا ن تعین گردید. پس از امدن قوتهای خارجی سیل از کمکهای کشورهای متحد به افغانستان ریخت.چون ملت سالهای گرسنگی را سپری نموده بودند.نتوا نستن از کمکها به  نسبت عدم  اگاهی از دولت داری وکمبود کادرهای علمی  طور که باید استفاده درست مینمودند  نتوانستن استفاده نمایند.
کشور در حالیکه هزاران جنایتکار مسلح را در خود داشت دموکراسی را اعلام نمود.این جنایتکاران که جایگاه انها محبس بود از شرایط استفاده کرده تاثیرات نا گواررا در وضع کشور وارد نمودند.انها بعضا در قدرت دولتی هم شامل شدند. قوتهای خارجی که  از دولت افغانستان توقع میبرد تا  دولت افغانستان در هر عرصه دوشادوش با اانها همکاری نمایند متاسفانه بلاثر  نا رضایتی حامد کرزی جواب  مثبت کامل نیا فتند
.در مجموع قوتهای خارجی موارد ذیل را سر عنوان قرار داده بودند.
                     
1.مبازه علیه تروریزم  ، جنگ و یا تحت کنترول اوردن دولت ایران،افغانستان و پاکستان،
                                                                                                                                                                         
2. مبارزه علیه قاجاق مواد مخدر                                                                                                                      
3.تشکیل دولت و تامین امنیت ، تحت کنترول اوردن تمامی خاک ، پروگرام خلح سلاح گروپهای غیر مسول                       
4.همکاری 100 فیصد دولت افغانستان با نیروهای ائتلاف 
 پس از واقعه 11 سپتمبر دولت جورج بوش خواست تا  گروپیاه قوی تروریستی که در اسیا  نشو و نمو نموده اند از میان برداشته شوند.که در سرخط ان  القا عده ،وتندروان پاکستانی افغانی وطالبان بود. هکذا تدابیر غرض حمله بر سوریه  دولت ایران ،طالبان افغانی و پاکستانی و گروپ ابو سیاف در فلیپین وغیره بود. بدین منظور افراد خیلی مهم از دولت امریکا و سائردولتها متحداٌ هر بخش را بردوش گرفتن که کولین پاور در مسایل شرقمیانه ،کاندولیزا رایس ، دونالد رامس فیلد و خلیل زاد بخش عراق افغانستان و ایران را بدوش گرفتن .دولت مشرف بر امریکایها وعده دادند که استخبارات ما توانست تا دیوار  اویغورستان ،قزاقستان برسد.برای ما ازبین بردن طالبان پاکستانی افغانی کار مشکل نبوده و هم وعده داد که پاکستان در مدت کوتاه گروپهای در بلوجستان تربیه نموده تا از اقلیت سنی مذهب در ایران که کورد و بلوچ اند استفاده نموده  تا  بتاونند تغیرات در وضع ایران اورده وزمینه حمله امریکا را بر ایران مساعد کنند. بدین منظور دولت امریکا 5 ملیارد دالر را به پاکستان تخصیص داد. ایرانیها که گلبدین را داشت توانست قضیه  را بلعکس بالای پاکستان و افغانستان اورد نمایند و هم با القاعده، بنیاد گرای پاکستان وسایر گروپها متحد گردیده بلوجستان را که ای سی ای محل مناسب برای فعالیتهای تروریستی علیه ایران استفاده مینمودن ایرانیها مرکز فعالیت علیه امریکا ،پاکستان و افغانستان قرار دادند.                      
  .دولت امریکا میخواست با همکاری دولت پاکستان تجمع ترورستان را از محطه بلوجستان پاکستان بطرف ایران کشانیده و امریکا به این بهانه مجاز قانونی دریافت نموده بر ایران حمله نمایند. پاکستانیها بر خلاف توقع  به دو گروپ تقسیم گردیدند. متحد با امریکا و مخالف با امریکا. ولی در پا کستان  معمول است که دولت رهبران  مخالفین را از خود دورنگه نمیدارند.مولانا فضل الرحمان ,مولانا سیف الرحمان ، مولانا سمیع والحق وغیره رهبران   مخالفین دولت در پارالمان شامل و از شهر خود دور نمیروند.و هم بعضی مسائل را یکجا با دولت در میان میگزارند.به همین لحاظ کنترول همیشه بدست  سازمان استخبارات و اردو است .در مجموع 13 تنظیم و حزب مخالف دولت موجوده پاکستان است. که همه انها در گروپ القاعده شامل گردیده اند. 
ایرانها پس ار ورود امریکا در منطقه  از عربها ,افغانها ,پاکستانیها که نا راض از جنگ عراق و افغانستان بودند استفاده کرد.   
.این کوششها ایران توسط مهره سیاه سیاسی افغان ینعی گلبدین حکمتیار تطبیق پذیرفت.گلبدین در سال 1996 پس از حمله طالبان بر کابل به ایران پناهنده شد. در سال 1997 نواز شریف که علاقمندی به طالب نشان نداد .طالبان با همکاری گلبدین هکمتیار با ایران تماس حاصل نمود.ایرانها موقع را مناسب دیده همکاری مالی خود را با طالبان وعده داد. و هم مسیر طالبان بر علیه امریکا ساختن .همین بود متحدین طالبان در پاکستان فعالیتهای خویشرا بر علیه امریکا اغاز نمودندن.امریکا مجبور شد تا سفارت خویش را در پاکستان مسدود نماید. امریکا توانست توسط جنرال مشرف کنترول را دو باره بدست بیاورد.ایرانها بمنضور شیعه سازی کشور های اسیا میانه که سنن ساده مذهبی داشتند از طالبان و گروپهای پاکستانی  استفاده خوب نموده جنگ را تا قرغزستان کشانید .  جنگ فعلی افغا نستان توسط عربها ,افغانها,پاکستانیها, سائرملیتها با رهبری دولت ایران وتند ردان پاکستان جریان دا رددر سال 1998 قزاقستان بلاثر    اسرار  دولت روسیه بمنظورجلوگیری از تروریزم  پائتخت خود را ار الماتا به استانه  که نسبتا جمعت روسی زیاد دارد انتقال داد..  در زمان جورج بوش حکومت امریکا به افغانستان از اخرین همکاری خود دریغ ننمود.این کمکها را که کشور ها با عرق    ریزی پیدا نموده بودند به افغانستان بمنظور عمران وابادی دادند  .چون ملت سالهای گرسنگی را سپری نموده بودند.به  نسبت عدم  اگاهی از دولت وحکومت داری و عدم موجودیت کادرهای علمی  استفاده درست نمایند.دولت جوان  افغانستان نتوانست در مدت 8 سال   جلو بی امنیتی, قاجاق مواد مخدر, تروریزم, فساد اداری و سایر مسایل را بگیرد. انگلیسها این دشمن دیرینه  بمنظور حفظ خط دیورند چنین چیزرا قبلا به جامعه جهانی اشاره نموده بود که افغانستان  باید تحت کنترول قدرت های بزرگ و یا منطقه دراید .مردم این کشور نمی توانند وحدت ملی را تامین نمایندو هم این مردم از تمامی خاک دفاع نمیتوانند. مردم متقلب دروغ گو .بی عد,شریروغیره هستند. بهتر انست که طالبان دو باره بالا ی قدرت بنشینند.طالبان قدرت حاکمیت کردن را در کشور دارند.ینعی افغانسان تحت کنترول پاکستان دراید.این کمکها باید به پاکستان شوند تا طور درست بالا ی طالبان بمصرف برسانند.و در تحت پرده جلسه را در انگلیس سازمان دادند.و هم انگلیسها بمظور رسوائی بین المللی افغانستان چال سیاسی خیلی مائر خویشرا در انتخابات افغانستان زد  انکلیس ها میدانست کرزی برنده میشود ولی چیز دیگری از انتخابات میخواست  تقلب,عدم ثبات , توهین به دموکراسی.اختلافات افغانها را. یک تعداد افغانها داخل دولت بخصوص جهادیها  به نسبت عدم اگاهی کامل در شمال افغانستان در مرحله انتخابات  دست به قتل و بی ثباتی اوضاع زدند .در مزار شریف قندوز بادغیس ،میمنه چند ین نفر ترور شدن. که ناظرین بعضی از والی ها را مسول این قتلها شمرده بودند .  اوباما  رئس جمهور امریکا بر خلاف توقوعات جورج بوش الی انتخابات افغانستان منتظر اعلان امریکا در مورد افغانستان بود . . بدین منظور بعد از انتخابات افغانستان امریکا پلان انگلیس را پذیرفت  اعلان خروج عساکررا در 18 ما داد یعنی افغانستان از حمایت جامعه جهانی بزودی بر امده و سیاست نو اختیار خواهد کرد.و ما بزرگترین چانس را از دست دادیم  که مسول این بد بختی جهادی ها شمرده می شوند یکبار دیگر کشور ما را به اتش کشانیدند.
پس از خروج قوتهای خارجی اولا بسرعت برق اسا کنترول قریه جات و ولسوالیها بدست طالبان خواهند افتاد. و جنگ در شهر ها اغاز خواهد یافت امنیت ملی و امنیت همسایگان خوب ما چون ازبکستان ,تاجکستان ,ترکمنستان قرعزستان تحت خطر خواهند درامد.قرار حدس احتمالا طالبها با یک طرز جدیت رویکارامده اولا حکومت افغانستان را از میانمیبردارند. افغانستان و پاکستان تحت کنترول طالبان امده با شمول ایران در منطقه گروپ بزرگ از بنیاد گرا حکم فرما شده و ان موجود که بر علیه انها است از ریشه از بین میبرند .انها قاتل  جنگجو ورزیده استند با دریافت سلاح مدرن سکست انها ناممکن خواهد بود .و هم احتمال تغیرات در نقشه جغرافیای خواهد امد که ترمیم ان مانند خط دیورند  امکان نا پذیر خواهد بود.جنگ 31 ساله کشور یکتعداد ازگروپهای جهادی ها را خیلی بی احسا س ساخته به وطن، باشندگان،و تمامیت ارضی کدام توجوع نداشته فقط پول زندگی آنها بوده میتواند.

با تشکر از مطا لعه وطن دوستان

انجینر زراعت
کریم پوپل


۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۵, پنجشنبه

ستراتیژی آینده افغانستان در قبال کشورهای آسیای میانه وبحر هند


از کریم پوپل
نویسنده ویکی پیدیا
   

انگلیسها بعد از چندین جنگ با افغانها دریافتن  که افغانستان باید یک کشور غریب دور ازبحرو تمدن مصروف خانه جنگی  نگهداشته شوند .تا نتواند به حیث یک قدرت در منطقه ظهور نماید. انگلیسها  تا حد و امکان کوشش نمود تا پاکستان و ایران را قوی بسازند  و افغانسان راضعیف نگهدارند تا در آینده میدان جنگ با روسها تبدیل سازند..بدین لحاظ  تا زمانیکه پلان  انها  تطبیق نشود  نا رامی را درافغانستان نگه میدارند.         
راه حل برای ثبات نگه داشتن اوضای افغانستان عبارت از مواد ذیل میباشند.                                   
1.تشکیل قوای مسلح منظم  و ملی                                                                        
2.همکاری 100 فیصد مردم با دولت بخصوص اقوام و قبایل که در سرحدات زندگی میکنند.  
3.در حمایت 100 فیصد سازمان ملل و امریکا قرار داشته باشند.                                   
اگر ایالات متحده حمله بالا 13 تنظیم افراطی پاکستان و دولت ایران حمله مینمود جنگ از منطقه احتطام میگردید. ولی امریکا هیچگاه پاکستان را بنسبت که راه بحری دارد از دست نمی دهند.بناعا طرح ب مقام محترم پیشنهاد میگردد .ک این طرح با نا موجودید امریکا  درافغانستان خوبتر قابل تطبیق میباشد. در جریان فرن 18 انگلیسها متوجه شدن گرفتن افغانستان از طریق نظامی کار مشکل نیست ولی نگهداشت ان برای یک روز ناممکن است.انگلیسها متوجه شدن  این که افغانستان یک کشور غریب است  میتوان این کشور را بدون مداخله نظامی  در کنترول آورد.
فورمل موفقیت در افغانستان                  =  کمک مالی +دکتاتوری
 سرمایه قوی با نظام دیکتاتوری بمنظور از بین بردن جمله یاغیان وکسان که در بی امنی خاک عملا فعالیت دارند. امن ساخت. این فورمول را انگلیس ها  توانستن  توسط امیر عبدالرحمن خان و نادر خان  تطبیق نمود.در جامعه کم سواد که صدها دزد و رهزن وجود داشته  باشد.دموکراسی بد تر ا ز دکتاتوری است.  طور مثال نادر خان به شیر خان  قومندان قوم غلجای کمک مالی نمودوظیفه داد جمله یاغیان  شمال شرق افغانستان را از بین ببرد.زمانیکه او درآخرین خط ولایت کندز رسید. اورا نگذاشت باز گردد.اورا و افراد اورا مقام  زمین و سرمایه دادتا درهمان منطقه زن وفرزند نمایند.بدین ترتیب پلان دولت را بالای این افراد پیش برد.
راه حل دوم
امریکا بالای ایران به همکاری عراق افغانستان و پاکستان حمله نماید. پس از ایران از بین بردن تند روان پاکستانی و افغانی درمحدوده بافی مانده از بین بردن انها در چند عملیات نظامی کار نیست مشکل.
راه حل سوم
افغانستان عملاً ازپشتیبانی نظامی کشور های آسیای میانه برخودار شوند. چگونه ؟
طوریست که افغانستان در قضیه دیورند پای این کشور هارا ذیدخل سازند. طوریکه افغانستان با این کشورها بمنظور دست یافتن به بحر هند از راه بلوجستان ادعا قانونی خویشرا آغاز نماید.وبه این کشورها وعده داده شود تا در صورت ازادی بلوچستان حق تاسیسات صنعتی و سرمایه گذاری آزاد را دارند. بلوچستان به کشور تبدیل گردد تا  همه ی بتوانند مانند ابو دبی زمین بخرندو سرمایه گذاری  نمایند.
ملت بلوچ دارای 11 حزب وسازمان سیاسی  اند.  این ملت پس از اشغال بلوچستان توسط انگلیسها در کشور های عمان سعودی کویت امارات سومالیا تاجکستان ازبکستان معاجر گردیدند.تقریبا 9 حزب سیاسی جدائی طلب بلوچ عملا در پاکستان قعالیت دارند.  نفوس بلوچ  در سراسر دنیا 12 میلون میباشد.  8 ملیون ان در سه کشور که قبلا بنام سیستان یاد میگردید زندگی میکنند.  پاکستان دارای 6 میلون افغانستان نیم میلون  ایران 1،5 میلیوننفوس بلوچ میباشند. بلوچها دارای  چندین جنبش و احزاب ضد پاکستانی میبا شد. نگارنده درسالهای 1364-1367 همکاری با سازمان ازادی خواه بلوچ لیبریشن داشتم .بلوچ لیبریشن باوجودیکه یک سازمان آزاد است .همیشه از همکاری دولتهای افغانستان برخودار بوده اند. بلوچها از پنجابی ها خیلی نفرت دارند.زیرا تمام سرمایه پاکستان متعلق به پنجابی ها است.با وجودیکه  تولیدات بلوچستان دربخش  زراعت تربیه حیوانات تولید گاز و تیل اخیلی پراهمیت است .پنجابی ها  بلوچستان را مانند دشت نگه داشته است  . پنجابی ها ملت بلوچ را فال بین و شرافت فروش مینامند.مردم آنر دشت نشین و صحراحی ختاب میکنند باهمکاری با این احزاب میتوان بلوچستان را جدا ساخت. بلوجستان توسط انگلیسها از افغانستان جدا شده است نه توسط خود ملت بلوچ. این طرح پس از تجزیه اتحاد شوروی از طرف دوکتور نجیب اله آغاز گردیده 

بلوچها دوبار بیرق پاکستان را به اتش کشیدند.