۱۳۹۵ آذر ۲۰, شنبه

طریقه آغا خانی چیست


طریقه آغا خانی چیست؟

نوشته کریم پوپل
آغا خان لقب امام و پیشوای طایفه‌ای آغا خانی (بزرگترین شاخه شیعه اسماعیلیه) می‌باشد. شهزاده کریم حسینی (متولد ۱۳ دسامبر ۱۹۳۶ درشهر ژنیو) چهارمین آغا خان و چهل و نهمین امام فرقه اسماعیلیه می‌باشد که در ۱۱ جولای  ۱۹۵۷ به عمر ۲۰ سالگی به اساس وصیت پدر کلانش به این  مقام رسیده است.

این طایفه دارای عقاید و افکاری خاصی بوده کاملا شیعه نبوده  جزئی از آن از مذهب شیعه گرفته شده و دیگر آن از اجتهادات آغا خان می‌باشد. طایفه‌ای آغاخانی تا خیلی وقت یک طریقت مخفی و مبهمی داشت که اساس ویا عقاید علنی ویا نوشته‌ای در دسترس عامه نداشت تا حقیقت آنرا بدانند بدین لحاظ خیلی‌ها مشکل بود تا عقاید وآراء آنانرا درک کرد اما با مرور زمان بعضی نوشته‌ها و بعضی کتاب‌های این طایفه نشر شده وبدسترس عامه قرار گرفته است.
امروز آغا خانیان جهان ( غیر اسماعیلیه افغانی) خویشرا مترق ترین افراد اسلام دانسته عقیده دارند الی سال 2050 نیم از مسلمانان جهان به این مذهب روی می آورند. آنها هیچ تعصب با ادیان ومذاهب دیگر نداشته دختر و پسر این مذهب حق دارند با پسران و دختران هر دین ومذهب ازدواج نمایند. آنچه را که در قرآن حرام دانسته حالا حلال میدانند. این طایفه خودرا اولاده  فاطمه زهرا دانسته سلسله رهبری اسلام را بخود میراثی میدانند.

طرف راست رحیم آغا خان در هند وخانمش طرف چپ کریم آغا خان
به زعم وگمان طایفهٔ آغا خانی، قرآن کریم محدود به یک زمان ومکان خاص بوده و یک پیام جهانی که شامل حال هر کس در هر کجا و هر وقت باشد نیست لهذا برای مسلمانانی که بعد از عصر رسول‌الله صلی الله علیه وسلم زندگی می‌کنند قرآن اساس دین و مذهب و نتیجتاً قابل عمل نمی‌باشد. آنها عقیده دارند که قرآن در یک محدوده زمان ومکان خاص برای مردم خاص آفریده شده است تا آن طایفه را از گمراهی نجات دهد.  بدین  وسیله مسلمانان  دیگر مناطق هر آنچه  متقی پرهیز گارباشد در موقع خطر از قرآن استدعا کمک  حفاظت و شفاعت نمایند. قرآن آنها را کمک کرده نمی تواند.  این طایفه عقیده دارد که اکثر مسلمانان  جهان فاقد عقیده میراثی بودن رهبری اسلام هستند بدین مناسبت عقب مانده ترین کشورهای جهان کشورهای اسلامی بوده  مردم را بزور فشار قتل عقب مانده نگاه داشته به چشم حسادت به کشورهای سایر ادیان نگریسته در صدد تخریب تمدن آنها هستند.
این طایفه به این عقیده‌اند که رهبر روحانی آنان آغا خان خود قرآن زنده ، گشتنده و سخن گوینده وقت است و فرمان‌های دینی وی –هرچه باشد- برای مسلمانان عصر حاضر هدایت و رهنمایی است.
صاحبان این عقیده کاملاً در تضاد با مبدأ عقیده بر انقطاع وحی بعد از وفات رسول اکرم صلی الله علیه وسلم قرار داشته و معتقد اند که سلسله وحی تا کنون جاری بوده و جهان را اداره می کند. لازم است گفته شود که اسماعیله افغانی از این فرهنگ جدا بوده روش و شیوه که شیعان هزاره تعقیب می‌کند آنها می‌نمایند مانند ۵ وقت نماز روزه ذکات وحج و کلمه تایبعه و شهادت را. مردمان این طریقه رهبر محلی دارد که از آن پیروی می‌نمایند. در تاجکستان رهبری اسماعیلیه را امام علی رحمان اوف بدوش دارد.
آغا خان رسماً خود را به عنوان «بدیل  پیامبر در روی زمین» اعلان کرده است. بدین معنی است که خداوند طی هر چند و یا چندین سال در روح بشر خودرا ظاهر نموده پیام خودرا توسط او به بشر می رساند. چنانچه مسلمانان عقیده دارند که خداوند روح خودرا در قالب بدن هزاران  پیامبران مانند عیسی لود سلمان موسی داود نوح سلیمان  و محمد (رسول‌الله صلی الله علیه وسلم)  وغیره داخل نموده توسط آنها بشر را رهنمائی نموده است.  کلام که از دهان آنها برآمده کلام خودش نبوده بلکه امر خداوند است.  به همین سبب است که اتباع اسماعیلی برای آغا خان سجده می‌کنند و بدین کار اساسی‌ترین و عمده‌ ترین بخش عقیده اسلامی را زیر پا می‌گذارند، اما اینکه آغاخان پاهای زنان اتباع خودرا می‌بوسد رمز مبهمی است که تا فعلاً سبب آن آشکار نشده است که آیا این کار صبغه‌ای دینی دارد ویا اینکه آغاخان بخاطر اشباع نفس چنین طریقه‌ای را اختیار کرده است. ممکن بخاطر مادربودن بوسه می کند یا موضوع دیگری.


آغا خانیان مأمور و مکلف بر ادای نماز، روزه و ادای حج نیستند. آنها نماز را با بعضی دعاهای مخصوص  که روزانه سه بار تکرار می‌گردد تبدیل نموده‌اند، چنانچه حج آنان عبارت از مشرف شدن آنان به دیدار شخص آغا خان می‌باشد.  برخلاف اسماعیله افغانی  روش مردم هزاره  را تعقیب نموده 5 وقت نماز یک ماه روزه می گیرند. 
آغا خان و افراد خاص و با صلاحیت  وی صلاحیت دارند که گناهان اتباع خود را مورد بخشش قرار دهند. آغاخانیان تعلیم شده‌اند که آنها در روز آخرت در مورد گناهانی که از طرف آغاخان و افراد خاص آن در «جماعت خانه‌ها» مورد بخشش قرار گرفته شده است جزا داده نمی‌شوند.
انتقاد : در دین مبین اسلام یگانه مرجع بخشش گناهان همانا ذات الهی بوده و هیچ‌کس دیگر به شمول پیامبران حق بخشش گناهان را ندارند. ممکن آغا خان تصور دیگری و فلسفه دیگر داشته باشد. در شریعت اسلامی به یک مجرم سه حق جزا داده میشود حق مردم یا متضرر حق دولت یعنی شریعت وحق خداوند میباشد. که حق خداوند از قدرت بشر بالا است. یک مجرم را خداوند هرگز نمی بخشد. اگر ببخشد عدالت خداوندی تحت سوال قرار می گیرد. بیشک خداوند بخشاینده است اما نه جرم کبیره  مانند قتل دزدی وطن فروشی راه گیری زنا شراب نوشی قمار خیانت  وغیره
ابهامات در عقیده آغاخانیان نیز وجود دارد. آنها به سادگی میتوانند سایر ادیان را اختیار نمایند. آغا خانیان در کشورهای آسیائی عربی اروپائی امریکا و کانادا زندگی دارند. آنها سخت همدیگر را کمک و معاونت می نمایند بدین عقیده خیلی استوار هستند. آغا خانیان کسانی که از سایر مذاهب به مذهب آنها روی می آورند آنها را پس از شست وشوی و دعا به مذهب خود می آورند. که این عقیده در اکثر مذاهب اسلامی نیز وجود دارد چنانچه در مذهب شیعه و سنی دختران زنان آدم های بد کاره زمانیکه دوباره میخواهند انسان نیک شود. پس از یک شستشوی توبه  دعا وخیرات دوباره به جهان سالم باز می گردند.
دختر آغا خان «زهره آغاخان» که با یکی از جوانان مسیحی ازدواج کرده است دروازه تقلید را بر روی دختران جوان آغاخانی باز نموده است زیرا آنان نیز می‌خواهند که قدمی بر قدم مقدس یکی از اهل بیت رهبر روحانی و امام زمان خود بگذارند. به اساس این مذهب والدین حق منع کردن دختران خودرا که خواهش ازدواج با غیر مسلمان را داشته باشند ندارند.
آغاخانیان معتقد اند که هر آنچه را که الله جل جلاله برای مسلمانان حرام قرار داده است برای آنان حلال است. سود خوردن توسط شورای خاص اسماعیلیان که بنام «طریقه» یاد می‌شود با صدور دستوری حلال قرار داده شده است. این امر باعث شده است که مؤسسه قرض دهی «انکشاف اقتصادی آغا خان» که جهت قرض دادن به محتاجین در بدل سود توسط آغا خان تأسیس گردیده است موفقیت چشمگیری داشته باشد.
برنامه‌های مشابهی برای قرض دهی مسلمانان در بدل سود در بیشتر مناطق افغانستان، تاجکستان و پاکستان توسط این مؤسسه به شکل خیلی‌ها سریع جریان دارد و مورد قبول همگانی قرار گرفته است.
اکثر مسلمانان خصوصاً طبقهٔ علماء مسلمانان از افکار، عقاید و اعمال غیر شرعی  این مذهب که فعلاً تقریباً دو میلیون اتباع را جدیداْ  بخود جلب کرده است بی خبر هستند  در حالیکه  رهبر و پیشوای روحانی این طایفه مدعی است که وی پیشوای بیشتر از پانزده میلیون اسماعیلی می‌باشد چنانچه ادعا می‌کند که او جانشین مستقیم رسول‌الله صلی الله علیه وسلم می‌باشد.
چنانچه یادآوری شد در گذشته خیلی‌ها مشکل بود که کتاب و یا مرجع دقیق و معتبری در مورد این طایفه بدست آورد، اما حالا این چنین نیست، دو کتاب معتبر این مذهب و یک صفحه انترنتی بزرگ (www.theismaili.org) که مشتمل بر افکار و فرمانهای آغا خان می‌باشد در دسترس همگانی قرار دارد. قابل یاد آوریست که این صفحه طوری سازماندهی شده است که خیلی‌ها مشکل است که عقاید اسماعلیه و یا فرق میان آنان و مسلمانان را از لابلای آن دریافت کند.
آغا خان با همکاری بعضی موسسات و کشورهای اروپایی بزرگترین برنامه انکشافی را در جهان تحت عنوان «برنامه انکشافی آغا خان» یا بنیاد آغا خان  آغاز کرده است. این برنامه موسسات خیلی‌ها بزرگ منفعوی و رایگان را در بر می‌گیرد. این برنامه خیلی‌ها سریع و مؤثر در افغانستان، تاجکستان، پاکستان، بنگله دیش، هندوستان، تنزانیا، یوگندا و کینیا مشغول به کار است.
عموماً فعالیت  بیشتر آغا خان و یا آغاخانی ها بر مناطق دور دستی است که بنا بر مشکلات اقتصادی و اجتماعی توانایی بدست آوردن یک لقمه نان را ندارند، آنان را بخود جلب نموده در طریقت خود می کشانند.  
چنانچه آغاخان با کمک و تعاون کشورهای غربی فعلاً برنامه‌ای را مبنی بر برپا ساختن سرزمین آغاخانی طرح‌ریزی کرده است، این سرزمین شامل بعضی مناطق کوهستانی شرقی  افغانستان، مناطق غربی پاکستان وشمال  تاجکستان می‌باشد. تحت این برنامه بعضی مناطق بدخشان افغانستان و تاجکستان با بعضی مناطق کوهستانی چترال و گلگت پاکستان با هم یکجا شده و کشور آغاخانی بوجود می‌آورد.
در افغانستان، آغاخان برنامه‌هایی خیلی‌ها بزرگ دیگری بنام  تعلیم تربیه ، همکاری با خانواده‌های بی بضاعت، همکاری با زنان خانه نشین، و تأسیس شبکه‌های مخابراتی   ساختمان سرک پلها را راه اندازی کرده است. ولایت بامیان و گرد و نواح آن مستقیماً تحت یورش این طایفه  قرار دارد. بزرگترین پروگرام مؤسسه آغاخان در افغانستان تحت پوشش تلفونهای موبایل  بنام «روشن» که بزرگترین شرکت مخابراتی در افغانستان می‌باشد فعالیت دارد، و همچنان بعضی مکاتب و مدارس طور مستقیم از طریق آغا خان در افغانستان خصوصاً در مناطق ذکر شده تمویل می‌گردد؛ و تنها در شهر کابل نیز چندین کتابخانه عامه تأسیس نموده‌اند. طبق آمار بدست رسیده تا به حال این مؤسسه مبلغ ۷۰۰ میلیون دالر آمریکایی را در برنامه‌های مسمی به انکشاف در افغانستان به مصرف رسانیده است.
در پاکستان سکتور تعلیم و تربیه به آغاخان سپرده شد، مؤسسه تعلیمی آغا خان مسئول این برنامه‌های نصاب تعلیمی این کشور را مراجعه کرده و خیلی‌ها تغییرات مطابق به اصول خود را در آن درج کردند. با بدست آمدن این موقع آغا خان توانست بنیاد یک پوهنتون  خیلی‌ها بزرگ را نیز در سال ۱۹۸۳ با سرمایه‌گزاری یک بلیون دالر آمریکایی درین کشور بگذارد. این پوهنتون فعلاً شکل بین‌المللی را بخود گرفته ودر یازده کشور (پاکستان، افغانستان، کینیا، تنزانیا، یوگندا، سوریه، مصر و انگلستان) شاخه‌های مختلف دارد.
قبل ازین این مؤسسه توجه کامل بر اقتصاد پاکستان داشت، بدین لحاظ دست‌درازی در اقتصاد این کشور دارد. این طایفه بطور ظاهر بر علاوه صدها موسسات کوچک سهم‌های بیشتر یکی از بزرگترین بانکهای پاکستان بنام « حبیب بانک » را از آن خود ساخته است. شاخه این بانک در کابل نیز وجود دارد.
بزرگترین برنامه این مؤسسه در پاکستان تحت پوشش «شفاخانه آغا خان» فعال بوده که مرکز آن در شهر کراچی و تقریباً در همه نقاط این کشور نمایندگی‌های جداگانه دارد. درین شفاخانه ، مجهز به سامان آلات و تجهیزات طبی خیلی‌ها پیشرفته می‌باشد که دیگر شفا خانه های منطقه از آن عاری است، بیمارهای شیعه خصوصاً اسماعیلی وآغا خانی بطور رایگان و یا با قیمت خیلی اندک مورد تداوی و علاج قرار می‌گیرند بر عکس بیماران سنی در بدل مبالغ خیلی‌ها بزرگ و احیاناً طاقت فرسا مورد علاج قرار می‌گیرند.  در کشور تاجکستان نیز اقتصاد این کشور تقریباً در دام این مؤسسه افتاده است. تحت پوشش اجتماعی، اقتصادی و انکشافی که موسسات کوچک تحت این برنامه‌ای بزرگ اجراء می‌کنند طایفه‌ای آغا خانی مقبولیت زیادی را در میان مردمان مناطق ذکر شده کسب کرده است. کریم آغا خان در حفظ و دوباره اعمار نمودن کهنه کوچه های کابل مساعی بخرچ داده جلوگیر تخریب آن شد. آغا خان پل دوستی بدخشان تاجکستان را اعمار نمود.

زندگی نامه شهزاده کریم حسینی آغا خان
کریم آقا خان (آغا خان) رهبر مذهبی شاخه  اسماعلیه مذهب شیعه میباشد. او آغا خان چهارم بوده  به تاریخ ۱۳ دسامبر ۱۹۳۶ در کشور سویس تولد گردیده  و رهبر مذهب اسماعلیه در اسلام می‌باشد. این رهبر پسر شهزاده علی خان که در گذشته نماینده ملل متحد بود می‌باشد. مادرش مدل فیشن خانم (جان یارد بولر) بود که بعد از ازدواج اسمش را تغیر داد و بنام شهزاده تاج الدوله علی آقا خان یاد می‌شد. محل اقامت آقای خان در قصر ایگلمان در نزدیکی شهر پاریس است. ملکه انگلیس برایش لقب جلالتماب شهزاده را بخشید. کریم آقا خان دوران کودکی اش را در نایروبی (کینیا) سپری کرد. ۹ سال در مکتب لیله (له روزی) درس خواند.در ۱۹۵۹ تحصیلاتش را درپوهنتون  (هاوارد) به اتمام رسانید.
بتاریخ ۱۴ اسد ۱۹۵۷ بعد از مرگ پدرکلانش محمد شاه (آقا خان سوم)، کریم آقا خان تبعه انگلیس را اخذ کرد و در عین زمان قرار وصیعت پدرکلانش بحیث رهبر مذهب اسماعلیه نامیده شد. پیروانش معتقد اند که آقا خان در رشتهٔ مستقیم به خاندان پیامبر اسلام رابطه دارد. ازین لحاظ او را یکی از ۴۹ امام می‌شمارند. پیروانش در ۲۵ مملکت جهان تقریباّ به ۲۰ میلیون نفر می‌رسد. درین طایفه قانون است که هرپیرو غرض کمک به دیگران لازم است سالانه ۱۰ فیصد عواید خالص خودرا به بنیاد آغا خان تحویل دهند.
کریم آقا خان یکی از بزرگترین سهمداران اتحادیه های بین‌المللی می‌باشد. بطور مثال در سهمگذاری  موترهای فیات و همچنان درسهمگذاری  طیارات  لوفت هانزا آلمان سهم بزرگ را دارا می‌باشد. بر علاوه او مالک چندین بانک، معادن سنگ‌های قیمتی، چاپخانه‌های رسانه و کتاب، هوتل‌ها، قصرها در سراسر جهان است. همچنان یک کلب اسب دوانی و یگ بندرگاه کشتی‌های لوکس مال ایشان می‌باشد. مالکیت شخصی آقا خان به۷ میلیارد یورو تخمین شده است.
کریم آغاخان در سال ۱۹۶۹ با (خانم سلی کرکه پول) انگلیسی ازدواج نمود و تا سال ۱۹۹۴ باهم یکجا زندگی کردند خانم سلي بعد از ازدواج نامش را تغير داد و اسم بيگوم را به خود گرفت. ازين ازدواج يك دختر (زهرا) و دو پسر (حسين و رحيم) به دنيا آمدند بعد از طلاق از خانم اولش آقا خان بار دوم در سال ۱۹۹۸ با يكي از شاه دخت آلماني بنام( گابري ايلا ) ازدواج كرد. اين خانم فعلاّ بنام ( گابري ايلا اينارا بيگوم) ياد ميشود. ازين ازدواج يك پسر بدنيا آمد. اما فعلا زن و شوهر ازهم جدا اند..


                                                 خانم دوم آغا خان گبریل انارا بیگم آغا خان



                                                         بنیاد آغا خان در پاکستان
 آقا خان فعلاٌ در يكي از قصر هايش در نزديكي پاريس زندگي ميكند.


.

منابع که این نوشته از آن تحلیل شده است.
۱. کریم آغاخان در ویکی پیدیا فارسی
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D9%85_%D8%A2%D9%82%D8%A7%D8%AE%D8%A7%D9%86
پادشاهی کریم آغا خان نوشته  جیم ریجنتو در ویبساید  وینتی فایر The Aga Khan’s Earthly Kingdom۲.

۳.  اطلاعاتی در باره آقاخان ها نوشته پایگاه اطلاع رسانی حوزه
   نوشته ج. پسکال زچاری   در ویبساید نیویارک تایمThe Aga Khan, a jet-setter who mixes business and Islam4.

5. پنج نکتهء را که باید در مورد آغا خان دانست نوشته رادیو آزادی
6.  كريم آقا خان (آغا خان) رهبر مذهبی اسماعليه نوشته ویبساید کابل پرس قسمت از این مقاله به اساس نوشته این ساید درج مقاله شده اسست
7. آغا خان کیست و آغا خانی چیست؟ نوشته حامد در ویبساید صدای اسلام
8. نماینده جدید سیاسی شبکه انکشافی آقاخان در افغانستان کارش را آغاز کرد نوشته  نبی زاده سال 1391 در ویبساید

9. گزارش فعالیت ها و کارکردهای موسسه بنیاد آغا خان به ولایت بامیان در ویبساید ولایت بامیان


۱۳۹۵ شهریور ۲۱, یکشنبه

فرق بین واژه مهاجر ، آواره ، خانه بدوش ناقل تبعید و امثال آن

فرق بین واژه مهاجر ، آواره ، خانه بدوش ناقل تبعید و امثال آن
نوشته کریم پوپل
ایرانی‌ها واژه آواره مهاجر کوچی خانه بدوش وغیره را دریک صنف مطالعه می‌نمایند؛ ولی در ادبیات دری طی ۴۰ سال اخیر این واژه‌ها معنی و مغهوم خاصی را افاده می‌نمایند که شباهت باهم ندارند. بنده این لغات و اصطلاحات را با تفکیک بشما چنین می‌نگارم.
۱. مهاجر: گروه مردم که در اثر فشار گروه دیگر و یا عوامل طبیعی خانه و دیار خودرا ترک نموده به محل دیگر پناه آورند مهاجر گفته می‌شود.



۲. آواره: انسان بی خانهِ غریب نادرار دربدر که دور از خانه وطن و محل خود زیست نماید آواره گفته می‌شود. آواره شدن در هرشرایط طبیعی و غیرطبیعی وجود دارد.



۳. خانه بدوش: گروه دوره گرد، غریب کار هستند که در یک محل ثابت زیست ننموده نظر به شرایط در محلات مختلف بشری زیست می‌نمایند. بعضی از گروه خانه بدوشان در خانه خود دیگ وکاسه نمی‌نمایند. در افغانستان ۱۳ قوم خانه بدوش وجود دارد که در شهرها و محلات نظر به فصل و درآمد اقتصادی زیست می‌نمایند. مشهورترین این اقوام گجرها ، شیخ محمدی ، مصلی ، جوگی ، قوال ، جلالی ، پیکراغ ، شادی باز ، وانگ والا ، کوتانا می‌باشد.



۴. کوچی: اقوام مالدار هستند که نظر به فصل در محلات که سرشار از علفچرها باشد زندگی می‌نمایند. فعلاْ کوچی‌ها به گروه از قوم پشتون اطلاق می‌شود. صد قبل مردمان ترکمن ازبک قرغیز و قزاق کورد بلوچ در میان خود کوچی داشتند. با مسدود شدن سرحد شوروی و ایران این مردمان مسکن ثابت یافتند.



۵. ناقل: گروه از مردم هستند که که از یک ولایت به ولایت دیگر توسط دولت ، ارگان دولتی یا بین‌المللی کوچ داده می‌شوند. معمولاً پادشاهان افغانستان غرض حاکمیت عام تام اقوام طرفدرار خودرا در سراسر افغانستان ناقل می‌ساختند تا نظام درکنترول شان باشد.



۶. فراری: گروه یا افرادی که از اثر فشار سیاسی ، اجتماعی و خاوادگی خانه وکاشانه را ترک گفته به شهر یا کشور دیگر پناه آورده باشد فراری گفته می‌شود. ۹۵ فیصد افغانهای که در خارج زندگی دارند به همین نام درج کنوانسیون سازمان ملل می‌باشند.


۷. تبعید: بیرون راندن اجباری کسی و یا فامیل از شهر یا آبادی معین به نقطهٔ دیگر از کشورمیباشد؛ که غالباً با اعمال معدویتتها و ممنوعیتها زندگی را سپری می‌نمایند.



۸. گریزی: به شخص مغلوب وکناره گیری اطلاق می‌شود که بخاطر جلوگیری از مقابل شدن با دشمن و یا همان علت خودرا از نظر پنهان می‌کند. گریزها می‌تواند از جنگ ، عقیده اجتماع فامیل وغیره باشد.



۱۳۹۵ مرداد ۲۸, پنجشنبه

القابهای دینوی مذهبی و طریقت‌های اسلامی


القابهای دینوی مذهبی و طریقت‌های اسلامی

نوشته کریم پوپل


سعید: سعادت مند و فرخنده و آقا را گویند.
سید: کسانی که از طرف پدر اولاده پیامبر اسلام باشند.
میر: کسانی که از طرف مادر اولاده پیغمبر باشند.
خواجه: به پیروان مذهب حنبل، اولادهای ابوبکر صدیق، حضرت عثمان، خواجه عبدال صوفی، اهل چشتیه منسوب داده می‌شود. علاوه براین خواجه معنی اخته، عقیم، مالک حرمسرای، نوکر، ناظم، اوقی صاحب خانه را نیز معنی می‌دهد.

انصار: اولاده قبایل که درشهر یثرب محمد (ص) و مهاجرین اسلام را یاری رسانیدند.
شیعه: طرفداران رهبری اسلام توسط سلسله خانواده محمد ص می‌باشند. اولاده علی و زهرا یگانه فامیل پیامبر اسلام که شیعه گان به امامت آن اعتقاد دارند.

صحابه: کسانی که در زمان محمد (ص) لشکر اسلام بوده‌اند.
چشتیه: یکی از سلسله تصوف است که توسط خواجه ابدال افغان بنا گردیده است.

شیخ: در زبان عربی رئیس خانواده، قبیله یا مرد کهن‌سال را احتراماً شیخ می‌نامند.
قزل باش: پیروان سلطان حیدر صفوی (ترک آذربایجانی) را قزل باش می‌نامند.
قادریه: قادریه از جمله طریقتهای تصوف است. قادری به پیروان شیخ عبدالقادر گیلانی یا قطب الاعظم ملقب داده می‌شود.
وهابیت: زیرشاخه ازشاخه حنبلی می‌باشد که توسط محمد ابن عبدالوهاب درسال ۱۱۱۵ ه ق تأسیس گردید.
سنت : مسلمانان که به میراثی بودن رهبری اسلام پس از محمد اعتقاد ندارند گفته می‌شود. اهل سنت به چهارشاخه اصلی مانند حنفی شافعی مالکی حنبلی تقسیم گردیده است.
حنفی: نام یکی از شاخه‌های مذاهب اهل سنت از دین اسلام است که درمیان سالهای ۸۰–۱۵۰ هجری قمری توسط ابو حنیفه پایه‌گذاری شد.

زنده باد افغانستان سربلند
                                       مرده باد تفرقه اندازان بین مسلمانان

۱۳۹۵ اردیبهشت ۹, پنجشنبه

آریانا درمسسرتاریخ


آریانادرمسسرتاریخ
نویسنده: مهرالدین  مشید
 قسمت دوم
ازبرنامه های رادیونوا
 ورزش در جامعۀ آریایی عصر ویدی
از سرود های ریک و اشارات آن در موارد مختلف پیدا است که قبایل آریایی در عصر ویدی به ورزشهایی چون شکار ، اسپ دوانی و اسپ سواری ،طاس بازی اتن ، رقص ، خواندن با موزیگ ، جنگجویی با اسلحه یاتفنگ   بازی، سامانه و بازیهای دیگر می پرداختند.
شکارکه نه تنها وسیلۀ خوش گذرانی بود؛ بلکه وسیلۀ تامین معیشت آریایی ها نیز بود . آریایها بعضی از آلات موسیقی را در همان زمان اختراع کرده بودند و در اکثر مواردی چون شعر خوانی و آواز خوانی موزیک از لوازمات آنها به حساب می آمد.
به عقیدۀ پروفیسور " گیت " ( 1 ) موزیک در عصر آریایی مراحل ابتدایی خود را طی کرده است . در واقع موزیک آریایی از باختر به شرق اندوس نشر شده است ، آریایی ها آلات موسیقی تار دار و آنهایی را که با پف و دست زده و نواخته میشدند ، به نامهای دندو بهی ، دانا ، و  یونا یاد میکردند ، آشنایی داشتند .
اتن از جمله بازیهای ملی آریایی ها بود و محافل جنگجویی و اسلحه بازی یکی از دیگر عنعنات آریایها بود که در بعضی جاهای کشور چون پنجشیر و جا های دیگر هنوز هم محافل تفنگ بازی رواج دارد .
مشاغل آریاییها
آریاییها به صورت عموم به مالداری و زراعت می پرداختند و از این را ه معیشت روزانه خود را بدست می آوردند ، از پشم حیوانات برای خود لباس میساختند و از شیر آن غذاهای گوناگون تهیه میکردند.
درجامعۀ آریایی درعصرویدی تربیه ونگهداری رمه های گوسفند ، بز ، گاو های شیری و نر گاو خیلی عمومیت داشت و هر خانوادۀ آریایی دارای حیوانات اهلی کافی بود . طوریکه از سرود ها استنباط میشود؛ داشتن رمه های حیوانات به ویژه گاو های شیری علامۀ دارایی هر خانواده به شمار میرفت . آریاییها از سنگ برای حفاظت رمه ها و خانه های خود استفاده میکردند و از اسپ های سواری در بازیهای محلی و جنگ ها کار میگرفتند .
آریاییها به صنعت هم میپرداختند ودرایجاد و رشد آن نقش خوبی ادا نمودند.  در اواخر عصر ویدی صنعت چوب در میان آنها ترقی کرده بود . نجار ها با استفاده از چوب عراده های جنگی و کراچی های مخصوص تهیه مینمودند و دیگر وسایل چوبی میساختند.  چناچه ظروف چوبی نورستانی ها هنوز هم شهرت جهانی دارد.
عقاید آریاییها
آریایها در مراحل اولی حیات خود در " آریانا ویجه " و بخدی از دین و آیین به معنی اصل کلمه اگاهی نداشتند ؛ ولی به تدریج " احترام عناصر طبعیی " چون طلوع ، شفق ، صبح و شام در آنها یکنوع جذبه ایجاد کرد وانگیزۀ پرستش رادرآنها به اقتضای فطرت بیدارکرد.
در عصر ریگ وید مظاهر عناصر طبعیی به نام " و ارونا " warona)) یعنی خدای آسمان،  " اندرا "(andra) رب النوع رعد و برق، " سوریا میترا "( mitra-sour-ya )یعنی خدای مهرو افتاب ،" آگنی "(aagni)یعنی خدای اتش ،" سوما " ( مشروبیکه از گیاهای کوهی ، شیرو عسل درست میشد )و" ماروت " ((marootیعنی خدای باد )وعناصردیگری چون :آسمان ، شفق ، شب ، روز ، ستاره ، شام ، صبح و غیره ذکر شده است که مورد احترام آنها بود. بعد  ها در آیین اریاییها تغییراتی آمد و قواهای طبیعی آهسته آهسته درمخیلۀ آنها دارای شخصیت گردید . از خلال مجموع سرود ها فهمیده میشود که آریایها تمام عناصر مفید و نورانی را " زووس "(zaus )یعنی ذات درخشان میگفتند .
بعد ها در اکثر زبانهای هند و اروپایی نام خداوند از همین نام البته با تغییرات جزیی به میان آمد و قوه ما فوق کل را بنام " زووس پاترا "(zaus-patra) مینامیدند. از این فهمیده میشود که ویدی ها موضوع وحدانیت خداوند را حس کرده بودند .
مستر " داس " ( 2) دانشمندغربی  در اثر خود بنام " ریگ ویدیک کلچر" (فرهنگ ریگوید)زیر عنوان " وحدت در تعد د " نوشته است که در سرود های ریگ وید نامهای مختلف ارباب النواع مثل میترا ، وارونا واگنی دلالت به یک ذات واحد میکند . وی در این موردنظر "مستر گریفت " را مبنی بر اینکه نامهاییراکه شعرا ذکر کرده اند، همه در حقیقت اسمای یک ذات است تایید میدارد ."واله دوپوسن"(3)مورخ بزرگ فرانسه نیزچنین نظردارد.  یکی ازمترجمین سرودهای ویدی هم نظرواله رامورد تایید قرارداده است.
مهمترین عناصر یکه نزد آریاییها در زمان ویدی به حیث ارباب الانواع قدسیت داشتندعبارت از "دیبوس"(di-boos)یعنی  آسمان " پریتی وس "(priti-uos)یعنی زمین " وایو"(wayo) ،" وانا"(wana)و " ماروت " (maroot)یعنی آفتاب " اندرا " (endra)یعنی رعد و برق،" وارونا "(warona)یعنی خدای آسمان، "  آگنی " (aagni)یعنی خدای آتش و" سوما " مشروب عصارۀ کوهی که از آسمان به زمین آمده بود ، به حساب میرفت.  

قبایل آریاییها
دانشمدان بدین باوراند که آریاییها در ده قبیلۀ گوناگون زنده گی داشتند؛ مانند:
1 -  " الیناها "(aleena-ha) نورستانی ها "
 2 -  " پکتها"(pakt -ha): پکتوس(paktoos) ، پارت (part) ، پختون (pakhtoon)، پختانه(pakhtana) .
 3 -   "بهالاتاها "(bahalata-ha)یعنی اهالی موجود در درۀ بولان .
 4 -  " شیواها " (shiwa-ha)یعنی اهالی قریت اندوس یا اهالی شیوه کی کابل .
 5-  " ویشا نن ها"(wisha –nan-ha).
 6 -  " انوها "(anoo-ha).
7 -   "دریو هوما"(derio-hooma) .
8  -  "تورواشاها"(toor-washa-ha).
9 -  " یادوها"(yado-ha)  .
10 -  " پوردها "یعنی ساکنین اندوس علیا و باشدنده گان اطراف گنداهارا .
دانشمندان اقوامیراکه دربالا درشماره های پنجم تانهم ذکرشده اندتاحال به خووبی  شناسایی نکرده اند . 

  اقوام آریاییها
1-  "گنداری ها "(gandary-ha)یعنی ساکنین درۀ کابل تا اندوس .
2-  "ستاگیدی ها "(sta-gidy-ha)، اندره برتلو دانشمند شهیرفرانسه مجل سکونت اینها را کوه های پاروپامیزاد " (حوزه علیای هیرمند و غزنی امروز ) ، باستان شناس دیگر " راولسن " جای سکونت ستاگیدیها را از کابل تا هرات و از سر پل تا هیرمند ذکر میکند ، هیرودت و بطلموس نیز از اینها نام برده است .
3-   "اپاریتی ها "( aparity-ha)یعنی افریدیها در دامنه های سپین غر زیست داشتند .
4-  دادیکی ها یا تاجیک ها ساکنین شمال غرب در انجینا نا(dar-angeya-na) درساحۀبین آریا (arya)یعنی ولایت هرات و اراکوزی  یعنی ولایت قندهارزنده گی داشتند.  
این قوم یکی از قدیمی ترین اقوام آریایی است "راولسن" د ر ضمیمه کتاب 7، حصۀ اول، جلد چهارم تاریخ هیرودت خود شرح داده و میگوید که مورخ شهیر یونانی یه این منطقه سفر کرده بود و محل زیست  آنها را غزنی تشلت نشان داده است .(4) 
الینا ها "نورستانی ها " یکی دیگر از قبیلۀ آریایی است  که جنگ ده ملک آنها را معروف کرده است  " واله دوپسن " فرانسوی میگوید " دارو ها " یا" داردا ها " از زمانهای خیلی قدیم بدینسو از جای خودبیجای نشده اند.  زبان آنها خیلی قدیم و بعضی واژه های آنها در زبان ویدی موجود است . زبان آنها شباهت های با پرا گریت هایی داردکه در کتابهای صرف و نحوهندی به نام "پیساکا "(piesa-ka)خوانده شده است ؛ولی دانشمندان  به صورت عموم زبان آنها را داردیک خوانده اند.(5)
بریسایا ( بریحی )
جنگ این قبیله با شاهزادۀ " در و وادسا"(darwo-wadsa) در سرود های ریگ وید ذکر شده است. نام و نشان آنها تا امروز در افسانه های محلی ولایت قندهار از بین نرفته است . محل سکونت بریحی ها بین حوزۀ" هیتو منت "( hitoo-mant )یعنی هلمند و "هروویتی "(harow-wity)یعنی ارغندات ذکر شده است.  مورخین از جنگجویی وشهامت این قوم حکایت ها دارند. از جمله میتوان به افسانۀ فتح خان بریحی  اشاره کرد .
کتاب های آریاییها
سرود ریگ وید :
ریگ وید اولین کتاب سرودهای آریایی است . گرچه این کتاب از مسکن اصلی آریایها چیزی نمیکوید؛ ولی خطوط مهاجرت و حرکت آریاییها را در آریانا و از آریانا به کشور های همسایه هند و فارس تشریح میکند. این کتاب به مسکن اصلی آریایی ها روشنی می اندازد و توضیح میدارد ، قبل ازآنکه آیریایها به سند و پنجاب مهاجرت نمایند، در منطقۀ سردی زنده گی داشتند که زمستان آنها طولانی بود .
اوستا :ُ
این کتاب در عهد گشتاست در دوازده هزار پوست گاو نوشته شده بود که آن  را قانون نیز ترجمه کرده اند .
این کتاب از آن دسته  آریاییها است که از باحتر به طرف هند و فارس مهاجرت نکردند و در و طن اصلی خود باقیماندند. این کتاب مسکن اصلی آریاییها را واضیح گردانیده است.  در " فرگارد "(fergard) اول " وندیداد "(windi-dad) که حصۀ سوم اوستا میباشد. این کتاب به 16 قطعه اراضی اوستا اشاره کرده است که ارایه کنندۀ مدنیت اوستا میباشد . طوریکه این قطعات یکی بعد دیگری به وجود آمده اند و اولین آنها" آریانایجه"  است . علت اصلی مهاجرت آریاییها در این کتاب سردی جایگاۀ اصلی آنها خوانده شده است که سر چشمه اکسوس و اراضی متصل آن میباشد . کتاب اوستای اولی که به قول طبری در 12 هزار پوست گاو نوشته شده بود. از میان رفت وبعد"اوستای نو"درزمان گشتاسپ پادشاۀ باخترپس ازمناظرۀ او با زردشت وقبول دین اونوشته شد و اردشیرآنراغنی ترگردانید که حصۀ اول آن شامل یسنا(yasna)،ویسپرد(wispurd)ووندیداد(windi-dad).حصۀ دوم آن شامل" خورده اوستای" ویشت ها(wisht-ha) است .
گاتها (gatt-ha):
گاتهاقدیمی ترین کتاب اوستا ودنبالۀ سرودهای ویدی است که به شکل شعرسروده شده است .مرکب ازپنج دسته سرود چون :گاتا(gatta)، اوناویتی(aona-wity)،گاتااوشتاویتی (gatta-aoshta-wity)گاتاسنیتامینو(gatta-sanita-minoo)،گاتاوهوخشراترا(gatta-wa-hokhsh-ratt-ra)وگاتاواهشتیوایشتی(gatta-wa-hisht-you-aishty) میباشد.
مهاباراتا(maha-barata):
این کتاب مجموعۀ سرود های رزمی آریاییها است و میتوان آنرا ادامۀ ادبیات " ویدی " خواند . این کتاب از یک عده قبایلی چون مادا(mada) ، مالا(mala) و مالاوا(mala-wa) اسم میبرد که در دیگر منابع سانسکریت به صورت مادا(mada) ، ماداوا (mada-wa)، مادرا(madra) و مادراکا(madra-ka) یاد شده اند . چون باهیکا(bahy-ka) در ادبیات سانسکریت بصورت باهیکا هم آمده است و این نام ، نام بلخ است .
پروفیسور" پرزی  لوسکی"ازمطالعۀ متن مها باراتا نتیجه گیری میکند که  قبایل مذکور از بلخ به پنجاب آمده اند.  
سرود های آریاییها :
یکی از ویژه گی های آریاییها در طول تاریخ داشتن ادبیات شفاهی است که در تاریخ به نام سرود ها عنوان شده است ، سرود ها به وسیله ریشی ها یعنی دانایان آریایی سروده شده بود که در طول زمانه ها سینه به سینه به نسل های بعدی انتقال کرد. این سرود ها معرف زنده گی آریاییها در طول تاریخ میباشد. این سرود ها که به وسیلۀ روحانیون آریایی گفته شده بود. جلوه های گونا گون زنده گی سیاسی، اجتماعی و اخلاقی آنها را انعکاس میدهد.
مجموع سرود های معلوم آریایی را نظر به قدامت و موضوع به  چهار دسته به  نام های  " ریگ وید "(rig-wid)،" بجوروید (baju-read)،"اتروید "(attro-weed) و " سام وید"(sam-weed) تقسیم کرده اند . علما " وید "(weed)و " ودا "(waida) را دانایی ترجمه کرده اند و دانایی مذهبی هم گفته شده است .
ریگ وید :
این سرود ها مربوط به زمانی است که آریاییها در حوزه های شاداب رود خانه های جنوب هندوکش زنده گی داشتند و هم مربوط به آن زمان است که آریاییها تا ماورای دریای سند رسیده اند . این سرود ها را به نام سرود های بلیهکا و یا بلخ نیز مینامند.
شماری از دانشمندان بدین باور اند که این سرود ها اولین سرود های آریایی نیست. پُخته بودن این سرود ها را از لحاظ ادبی دلیلی این میدانند که پیش از این سرود ها سرود های موجود بود.
چنانچه " دوت " (6)دانشمنداروپایی در کتاب خود نوشته است : سرود های ریگ وید یادگار دوره وسیعی ازتاریخ آریاییها است که قسمتی از آن محوشده است .
"آرتر مکدونل "(7) میگوید که ظهور سرود های ریگ وید چندین صد سال را در بر میگیرد و قست های گسترده آنرا سرود های مجموعی مینامند و هم میگوید که شعرای دوران ریگ وید به شعرای متقدمین خود نیز اشاره کرده اند .
شماری ازدانشمندان باوردارند که چون سرودهای ریگ وید قسمتی ازسرودهای اوستا نیزازبین رفته است. باکشف این دوقسمت گوشه های تاریک زنده گانی آریاییها آشکارخواهدشد . ازنقطه نظرشکل وساختمان کلمات ،لهجه ها وآهنگ سرودهای ریگ ویدنمایندۀ چندین دورۀ ادبی است . (8)
دانشمندان شمارسرودهای ریگ ویدرا   1028 سرود خوانده اند ومشتمل به ده کتاب است که قسمتی ازآن الهامی "سردوتی"(sar-duo-ti) وقسمت دیگرآن غیرالهامی "برهمانا"((berah-manaمیباشد.
"ماکس مولر"  دانشمندغربی سرودهای ویدی رابه چهارعصرتقسیم کرده است
1-  ستوراها(sotoo-raha)یامجموعۀ تشریفات وعباداب آریاییهااز(   600- 200) ق م
2-  برهمانا(berah-mana)یاتعبیرات آداب مذهبی آریاییهااز         (   600 – 800) ق م
3-  عصرمانتریا (mantar-ya)عصرجدیدریگ ویداز                 (800   -   1000) ق م
4-  عصرشاندا(shanda)یاعصرقدیم ریگ ویداز                         (1000  -  1200)ق م
ولی درجای دیگراین دوره رااز( 1000 – 1500 ویا 2000و3000) ق م ذکرکرده اند.
شماری ازویدشناسان هندسابقۀ سرودهای ویدی راتا20 هزارقبل ازمیلادمیخوانند .(9)
 به وجودآمدن سرودهای "بجوروید"،"اتروید"و"سام وید" رازمانی ذکرکرده اندکه آریاییهابه طرف شرق وجنوب درماورای دریای سند مسکن گزین شدند.
زبان آریاییها
دانشمندان بدین باورند که آریاها زمانیکه در محل اصلی خود سکونت داشتند به زبان واحد " هندواروپایی " صحبت داشتند . این زبان در قرن 14 یا 15 قبل از میلاد در اراضی وسیعی تکلم میشد که از پارس ومدیا   تا پنجاب انبساط داشت وسغدیان را هم در بر میگرفت (10).
بعدتر خانواده های شرقی و غربی این زبان به نامهای هندی و ایرانی به میان آمدند.
شماری از دانشمندان باوردارند که در زمانهای قدیم تمایلی برای زبان های قدیم  بوجود آمد که زبان " هندو آریایی "زاده شد. این زبان رامیتوان به عوض "هندوآریایی " زبان ویدی خواند.
بعد ها این زبان دچار تحول شد. زبان زند و سانسکریت از آن به وجود آمد که اکثر زبان های آریایی بعد ها از این دو زبان جدا شده اند.
دانشمندان بدین باورند که ادبیات ویدی به ویژه قسمت ریگ وید، اولین نمونۀ زبان  ویدی آریانا است. مورخین بدین باوراند که آریاییها به زبان آریانا باختر در قرن 14 و یا 15 قبل از میلاد در اراضی وسیع خود تکلم میکردند.  (11)

حدودجغرافیایی آریانا
 از روی متن اوستا و شهادت نوشته های مورخین و جغرافیه نگاران ،آریانا دارای حدود و سرحدات معین بود و سرحدات آن را طبیعی توصیف کرده اند .
اریانا از طرف شرق به رود سند " اندوس "(andous) از طرف جنوب به اوقیانوس بزرگ بحر هند و از طرف شمال به کوه" پارو پامیزوس"(paro-pa-mizos) و یک سلسله کوهستانهای از شمال هند تا بحیرۀ خزر محدود گردیده بود . سرحد غربی آریانا پاریتا(part-ya) را از مدیا(mid-ya) و کرمان را از فارس و" پاره تاکنه" جدا میگرداند . استرابو بعضی قسمت های فارس ، مدیا ، بکتریا و سغدیان را هم از جمله سرزمین های آریانا خوانده است .
" اپولودوروس "  هم با تایید حرف" استرابو"  بعضی حصص فارس ، مدیا ، مناطق شمال باختر وسغدیان را مربوط آریانا دانسته است.
از زمانه های دور که تاریخ نویسان و جغرافیه نگاران به سرزمین ما آشنایی پیدا کرده اند.  از قرن چهارم قبل از میلاد تا قرن دوم بعد از میلاد  آریانا را دارای حدود جغرافیایی مشخص و معین نزد باشنده کان آن یافته اند  و سرحدات شرقی و جنوبی آریانا را طبیعی تعریف کرده اند.
شرق آن را از کلکته تا اوقیانوس هند ، رود" اندوس "( سند ) معین میکرد و جنوب آنرا اوقیانوس بزرگ و یا بحر هند محدود ساخته بود . سرحدات شمالی آن به رود سر دریا " سیحون " و غربی آن را سرحد مشترک میان کرمان ، پارتیا ، مدیا و فارس خوانده اند که مدیا و فارس را بطرف غرب میگذاشت . در آنزمان سغدیان مربوط باختر بود . درین مدت نه تنها باکتریانا(baktar-ya-na) جز لا یتجزای آریانا بود بلکه بهترین ولایت و مرکز آن نیز شمرده میشد (12)


ولایت های آریانا
شانزده قطعه زمین به چهار طرف هندوکش پیوست و متصل به هم در"فرگاد          اول " " وندیداد" شرح یافته است که مجموع ان مملکت واحد آریانا را تشکیل میداد.
فهرست 16 قطعه زمین اوستایی قرار شرح باب اول " وندیداد"
1 – ایریانم و یجو(air-yanam-wijoo) یعنی فرغانۀ علیا .
2 – سغده ( سغدها )
3 – مورو – حوزه مرغاب ( مرو)
4 – بخدی ( بلخ )
5 -  نیسایا(nisa-ya) یعنی ساحۀ میان حوزه مرغاب و بلخ .
6 -  هرویو(haroo-yuo)  یعنی حوزه هریرود ( هرات) .
7 -  ویکروه ته(wick-roa-ta)   یعنی حوزۀ کابل .
8 -  اوروا (aorwa) یعنی اراضی کهستانی بین قندهار و سند .
9 – خننتا (khanan-ta) ( نام اهالی هیرکانیا یا گرگان است )
10 -  هره ویتی  (hara-wity) یعنی حوزه شاداب ارغنداب .
11 – هیتومنت  (hitto-mint) یعنی وادی حاصل خیز هیرمند و سیستان .
12 – راغا(ragha)  یعنی   ری یا به تفسیری دیگر راغ بدخشان
13- کخره (kikh-ra) شامل غزنی
14 -  وارنا  (warna)      اراضی بامیان و بند امیر
15 -  هیته هندو (hitta- hidoo) شامل  حوزۀ سند
16 – رانگ(rang) یارا نغه اراضی متصل سرچشمه و سر دریا  (13)
مدنیت اوستا
پس از مرحلۀ قبل از تاریخ آریایی ها بزرگترین مدنیت " ویدی " را اساسگذاری کردند . این مدنیت اضافه تر از هزار سال عمر داشت و تا زمانی که آریایی ها به مهاجرت خود به ممالک همجوار چون فارس و هند ادامه میدادند .این مدنیت هنوز هم در درخشش بود؛ ولی پس از پایان مهاجرتهای این دوره و تماس آریاییها به مدنیت های کشور ها ی همجواراین مدنیت تا حدودی جاذبه خود را از دست داد؛ زیراکه در این مدت عناصر فرهنگی کشور های همجوار در فرهنگ آریانا نفوذ کرد و نفوذ عناصر فرهنگی موهوم در فرهنگ آریانا بالنده گی و پویایی مدنیت  ویدی  را از بین برد.
در همین زمان بود که ریشی ها یعنی دانایان آریانا که در گذشته هم در تحرک و تاسیس مدنیت بزرگ ویدی سهیم بودند. بازهم با توجه به ایجاب زمان دست به تجدد فکری زدند و مدنیت اوستا را پایه گذاری کردند . تمدن اولی که حوزۀ سند و پنجاب را منور گردانید ؛ ولی تمدن دومی تا مرزهای بین النهرین را نیز در نور دید.
تمدن اوستا که در برابر داسیوها "(dasyou-ha) مردمان بومی جنوب هند " و توریا ها "(toor-ya-ha)یعنی آریاییهای بدوی در شمال " به وجود آمده بود در واقع عکس العمل ریشی های آریانا بود ، در برابر شرایط جدید که نیاز شدید اصلاحات در مدنیت ویدی را میکرد . این حرکت در واقع به مثابۀ میراث بزرگ آریایی ها است که در هر زمانی نظربه ایجابات جدید برای باز آفرینی و بازنگری در مدنیت گذشته و همانگی آن با شرایط تاریخی تازه دست به کار زده اند. در حقیقت تمدن اوستا تحت تاثیرعوامل داخلی و خارجی به میان آمد. پس از این آریانا که مرکز آن بخدی بود، شاهد تحول جدید در حوزۀ مدنیت ویدی شد که میزبان دومین مدنیت اوستا گردید.


مهاجرتهای آریاییها
آن دسته از قبایل آریایی که از خاک آریانا جدا شدند در حوزه گنگا در میان "دراوید یهای" بومی هند خود را بیگانه احساس میکردند . اختلافات قبیلۀ یی را کنار گذاشتند و دومین سلطنت مقتدر آریایی را در کنار دریای گنگا تشکیل دادند .
محیط هند اثرات خاصی بر افکار آریایی ها افگند.  یکنوغ آخرت گرایی آمیخته با ریاضت یعنی از بین بردن کالبد مادی بدن برای پیوستن  به روح بزرگ که منشا کائنات است، درتفکرآریاییها به وجودآمد. از نقطه نظر دیانت و سیاست باب تازه یی درزنده گی آریاییها گشوده شد.
شاخه های آریایی اما دی (مادها ) و پا رسوا(pars-wa) ( پارس ها یا فارسی ها ) که به امتداد مجرای رود خانه های غربی آریانا به حرکت درآمدند. پارسوا به خاکهای ماورای غربی  دشت لوط و جنوب سواحل خزر مسکن گزین شدند و مادها به سواحل بحیرۀ خزر و دامنه های جنوبی آن که به صورت  نسبی قابل زرغ بود، اقامت گزیدند. این دو قبیلۀ آریایی که به طرف شرق  و غرب مهاجر شدند، به صورت متفرق تحت قیادت ملک های خود زندگی کردند؛ چون مدت زیادی تحت نفوذ آشوری ها بودند، سجایای آنها رنگ شامی را به خود گرفت . ماد ها به اندازه یی با آشوری ها خلط شدند که بعضی مورخین میان ماد ها و آشوری هافرق نمیگذارند.  چناچه " ورونه کروسه   (14)در صفحه 23 جلد اول تاریخ آسیا ،حتی مدنیت عرب و فارس را تخم مدنیت " کلده وآشوری " عنوان میکند.  " توماشک" دانشمند جرمنی   (15) در کتاب " مطالعات آسیای مرکزی خود زمانیکه از زبانهای پامیر صحبت میکند نوشته است که مادها و پارسی ها خیلی ها تحت تاثیر نفوذ سامی ها آمده بودند.
"ماسپرو"(16)دانشمندغربی در کتاب خود نوشته است : الفبای میخی را از عیلامی ها آشوری ها و از ارمنی ها ، سوریان ها و فارسی هاگرفت و به ادامه میگوید که قصر هخامنشی عبارت از همان قصر عیلامی است.
آریایی ها به سلسلۀ مهاجرتهای خود جمعی به اوقیانوس هند ، دسته یی به آمو به امتداد بحیره اورال و قسمتی هم به هامون رهسپار شدند . در واقع چهار دریای بزرگ اکسوس ( امو)، هری رود، هلمند و اندوس در سرنوشت تمدن بزرگ آسیا رول بزرگی بازی کرده است؛ زیرا که به امتداد دریاهای مذکور ساحات حاصل خیز و شاداب موجود بود و  شادابی و حاصلخیزی دریاهای نامبرده آریایی ها را در فاصله های دراز زمانی در خود نگهداشته است.
شاهان آریایی
پیشدادی ها :
دانشمندان نظربه تذکر شماری از پادشاه های آریایی در سرود " ویدی " چون " یاما " ودر سرود اوستا چون" یما" بدین باور اند که خاندان" پاراداتا "( پیشدادی ) و" کاوی "( کیانی ) در عصر قبل از تاریخ نیز سلطنت داشتند ؛ولی به اساس نوشته های وید و اوستا اولین پادشاه و موسس دودمان پاراداتا" یما "خوانده شده است . سرود "ویدی  یشت" های اوستا ، شاهنامه ها و دیگر منابع ادبی و تاریخی جدید هم بدون استثنا موسس پیشدادی ها یما ( جمشید ) را میدانند . پس از یما فریدون و بعد از وی کرساسپه سلطنت کردند که مرکز حکمروایی آنها بلخ ( بخدی ) بود.
پادشا هان کاوی (کیانی )
پس از انقراض سلطنت پیشدادی ها شاهان کیانی در بخدی علم آریایی ها را بر افراشتند . اولین پادشاۀ کیانی کیقباد بود و پس از وی به ترتیب" کی سیاوش " (کیخسرو ) در بلخ حکومت کردند .
"توزایا طوس " یکی از پهلوانان دلاور آریانا بود که در اوایل به " کاوه هوسراوا" سر تسلیم خم نکرد؛ ولی بعدتر در سلک پهلوانان شاه در آمد . وی پسر " نااوتار" (نوزر) و نواسه منوچهر بود.
دارمستتر  (17) در کتاب خود زیر عنوان " ترجمه زند اوستا 280 " شجره کیانی را چنین نوشته است :
1-     کاوی کواتا(kawi-quata)
2-     کاوی اپی واینو(kawi-appy-winoo)یااپی وه
3-     بیارشان
4-     کی ویارشان
5-     کی ارمین (kai-armin)
6-     کاوی هوسراو(kawi-hosra-wa)
7-     آخزوره(aakhzoo-ra)
8-     پیسانه(pissana)
9-     کی پیسان (kai-pissan)
10-                 کی پیسین(kai-pisseen) شاهنامۀ فردوسی
11-                 ارشان (arshan)
12-                 کی ارشان(kai-arshan)
13-                 کاوی نوسادا(kawi-nosada)
14-                 کی کاووس(kai-kauos)
15-                 کاووس سیاوشان(kauos-sia -washan)



شاهان خاندان اسپه
پس ازآنکه سلطنت کیانی هاروبه سقوط گذاشت .خاندان دیگرآریایی معروف به اسپه زمام امورآریانارابه عهده گرفتند. مورخین شاهان دودمان پیشدادی وکیانی راآریایی باخترمیخوانند؛ ولی شماری ازمورخین دودمان اسپه راجداازخاندان کیانی نمیدانند وحتابعضی هاآنهاراکیانی اسپه خوانده اند.
اولین پادشاۀ این خانواده" اردوت اسپه" (لهراسپ ) وپس ازآن ویست اسپه (گشتاسپه )به قدرت رسیدکه درزمان وی حادثۀ مهمی رخ دادکه همانا ظهور زردشت وپذیرش دین اوازطرف گشتاسپ بود. پذیرش دین زردشت به وسیلۀ گشتاسپ تحول بزرگی درمدنیت اوستا به وجود آورد. ریشی های آریاییها برای تداوم مدنیت ویدی وادارشدند تا آنرا بازنگری نمایند و توانستند تا برمبنای دین زردشت آنرا تقویه ونیرومند بگردانند. ویست اسپه جنگ های زیادی برضد توری ها وعناصرغیرآریایی نمود. نبردهای اودرفقره های گوناگون" یشت ها" ذکرشده است . "ویشتاسپ "یا"ویشت اسپه" یکی ازشاهان مقتدردراوستا بود.او و برادرش "زریر"درساختن شهرها واتشکده ها دربلخ وهیرمند نقش زیادی داشتند وبرای توسعۀ آیین زردشت تلاشهای فراوانی کردند.
زریر برادر ویشت اسپه
پس از"ویشتاسپ" برادرش به نام زریربه سلطنت رسیده بود ؛ولی ازروی اوستامعلوم میشودکه اوبه پادشاهی باخترنرسیده است ؛بلکه یکی ازپهلوانان ویشت اسپه بود.
دونکر(18) دانشمندجرمنی پسران ویشتاسپ رابیست ونه نفرذکرکرده است ومییفزایدکه اوستاتنهاازاسفندیاریاددهانی کرده است . 
بعداز"ویشتاسپ" واسفندیارمعلومات اوستاراجع به پادشاهان آریانا متوقف میشود که تاریخ آن حوالی 1000 قبل ازمیلاد است ؛ ولی این مسأله مفهوم این راندارد که پس ازاین تاریخ سلسلۀ حکومت داری درآریانا سقوط کرده باشد. آنچه روشن است اینکه ازاین تاریخ تالشکرکشی های سیروس هخامنشی درنزدیکی های 500 قبل ازمیلاد منابع تاریخی وباستانشناسی دراین مورد ازبین رفته است . درصورتیکه منابع جدیدکشف شودپرده ازروی این مجهولات برداشته خواهدشد .
قابل یادآوری است که خاندان" هوگو"که یکی ازخانواده های بزرگ باختری بود. دراموراداری وسیاسی دولت آریایی درعصر"ویشتاسپ "وزردشت نقش زیادی داشت ؛زیراکه" جم اسپ "یکی ازاعضای این خاندان صدراعظم ویشتاسپ بود. (19)


قلمروسلطنت وامپراطوری دودمان پاراداتا( کاوی اسپه )
قراریکه درگذشته اشاره شد. شانزده فطعه زمین اوستایی سرزمینی راتشکیل میدادکه مورخین کلاسیک یونان ولاتین آنرابه نام آریانایادکرده اند؛ ولی بطلیموس جغرافیه نویس کلاسیک یونانی مصری که درقرن دوم مسیحی می زیست آریانارابه هفت ولایت ذیل تقسیم کرده است .
1-   مارجیانا(mar-jiana) (حوزۀ مرغاب)
2-   بکتریانا(bektar-ya-na)(بلخ وبدخشان )
3-   آریا(aarya)(حوزۀ هریرود ، ولایت هرات )
4-   پاروپامیزوس (paro-pa-mizos)(هزاره جات وکابل تاسواحل رودسندبه شمول نوستان وداردستان)
5-   درآنجیانا(dar-anjiana)(سیستان وقندهار)
6-   ارکوزی(arkozy) (غزنی وسلسله کوۀ سلیمان تااندوس)
7-   جدورزیا(jad-ro-zia)(کچ ومکران یابلوچستان تااوقیانوس هند)
شماری ازمورخین این تقسیمات بطلیموس رامربوط به دوره هاووقایع تاریخی میدانند. طوریکه دردوره های اسلامی درنوشته های اعراب هم تقسیمات ولایت ها ی کشورماشکل دیگری داشت.  

 منابع :    

1-  احمدعلی کهزاد      ،   تاریخ افغانستان     ،  انتشارات میوند   ،  سال 1384  ،  صفحۀ  90
2-  مسترداس            ، فرهنگ ریگوید  ،  وحدت درتعدد
3-  واله دوپوسن          ، هنداروپای وهندایرانی       ،  صفحۀ   472
4-  احمدعلی کهزاد     ،  تاریخ افغانستان ،                                                        صفحۀ 70
5-  واله دوپوسن  ،         هنداروپایی وهندایرانی ، هندتا300 قبل ازمیلاد             صفحۀ 62
6-  دوت        ،       آریایی ساختن هند     ،                     صفحۀ    54و55
7-  آرترمکدونل       ، تاریخ  ادبیات سانسگریت        ،صفحۀ     54  و55
8-  احمدعلی کهزاد    ،  تاریخ افغانستان       ،      صفحۀ 40
9-        "               ،         "                      ،    صفحۀ  45
10-  لوی دولاواله دوپوسن   ،  هندوایرانی وهندواروپایی تا 300قبل ازمیلاد   ازسلسلۀ تاریخ دنیا ، جلد3 ، صفحۀ  57
11-  احمدعلی کهزاد   ،  تاریخ افغانستان     ،                 صفحۀ   108  و109
12-            "         ،         "                   ،                 صفحۀ   33
13-           "            ،         "             ،                 صفحۀ       180تا186
14-  ورونه گروسه  ،   تاریخ  آسیای مرکزی   ،  جلداول               ،     صفحۀ  23
15-  توماشک        ،       مطالعات آسیای مرکزی ،  صفحۀ        8  و  9
16-  ماسپرو  ،          تاریخ قدیم ملل شرقی       ،   صفحۀ      762
17-  دارمستتر       ،ترجمۀ زنداوستا     ،      جلددوم      ،    صفحۀ    549
18-  احمدعلی کهزاد     ، تاریخ افغانستان      ،    صفحۀ   172
19-     "        ،                   "    ،                صفحۀ