۱۳۹۵ اردیبهشت ۹, پنجشنبه

آریانا درمسسرتاریخ


آریانادرمسسرتاریخ
نویسنده: مهرالدین  مشید
 قسمت دوم
ازبرنامه های رادیونوا
 ورزش در جامعۀ آریایی عصر ویدی
از سرود های ریک و اشارات آن در موارد مختلف پیدا است که قبایل آریایی در عصر ویدی به ورزشهایی چون شکار ، اسپ دوانی و اسپ سواری ،طاس بازی اتن ، رقص ، خواندن با موزیگ ، جنگجویی با اسلحه یاتفنگ   بازی، سامانه و بازیهای دیگر می پرداختند.
شکارکه نه تنها وسیلۀ خوش گذرانی بود؛ بلکه وسیلۀ تامین معیشت آریایی ها نیز بود . آریایها بعضی از آلات موسیقی را در همان زمان اختراع کرده بودند و در اکثر مواردی چون شعر خوانی و آواز خوانی موزیک از لوازمات آنها به حساب می آمد.
به عقیدۀ پروفیسور " گیت " ( 1 ) موزیک در عصر آریایی مراحل ابتدایی خود را طی کرده است . در واقع موزیک آریایی از باختر به شرق اندوس نشر شده است ، آریایی ها آلات موسیقی تار دار و آنهایی را که با پف و دست زده و نواخته میشدند ، به نامهای دندو بهی ، دانا ، و  یونا یاد میکردند ، آشنایی داشتند .
اتن از جمله بازیهای ملی آریایی ها بود و محافل جنگجویی و اسلحه بازی یکی از دیگر عنعنات آریایها بود که در بعضی جاهای کشور چون پنجشیر و جا های دیگر هنوز هم محافل تفنگ بازی رواج دارد .
مشاغل آریاییها
آریاییها به صورت عموم به مالداری و زراعت می پرداختند و از این را ه معیشت روزانه خود را بدست می آوردند ، از پشم حیوانات برای خود لباس میساختند و از شیر آن غذاهای گوناگون تهیه میکردند.
درجامعۀ آریایی درعصرویدی تربیه ونگهداری رمه های گوسفند ، بز ، گاو های شیری و نر گاو خیلی عمومیت داشت و هر خانوادۀ آریایی دارای حیوانات اهلی کافی بود . طوریکه از سرود ها استنباط میشود؛ داشتن رمه های حیوانات به ویژه گاو های شیری علامۀ دارایی هر خانواده به شمار میرفت . آریاییها از سنگ برای حفاظت رمه ها و خانه های خود استفاده میکردند و از اسپ های سواری در بازیهای محلی و جنگ ها کار میگرفتند .
آریاییها به صنعت هم میپرداختند ودرایجاد و رشد آن نقش خوبی ادا نمودند.  در اواخر عصر ویدی صنعت چوب در میان آنها ترقی کرده بود . نجار ها با استفاده از چوب عراده های جنگی و کراچی های مخصوص تهیه مینمودند و دیگر وسایل چوبی میساختند.  چناچه ظروف چوبی نورستانی ها هنوز هم شهرت جهانی دارد.
عقاید آریاییها
آریایها در مراحل اولی حیات خود در " آریانا ویجه " و بخدی از دین و آیین به معنی اصل کلمه اگاهی نداشتند ؛ ولی به تدریج " احترام عناصر طبعیی " چون طلوع ، شفق ، صبح و شام در آنها یکنوع جذبه ایجاد کرد وانگیزۀ پرستش رادرآنها به اقتضای فطرت بیدارکرد.
در عصر ریگ وید مظاهر عناصر طبعیی به نام " و ارونا " warona)) یعنی خدای آسمان،  " اندرا "(andra) رب النوع رعد و برق، " سوریا میترا "( mitra-sour-ya )یعنی خدای مهرو افتاب ،" آگنی "(aagni)یعنی خدای اتش ،" سوما " ( مشروبیکه از گیاهای کوهی ، شیرو عسل درست میشد )و" ماروت " ((marootیعنی خدای باد )وعناصردیگری چون :آسمان ، شفق ، شب ، روز ، ستاره ، شام ، صبح و غیره ذکر شده است که مورد احترام آنها بود. بعد  ها در آیین اریاییها تغییراتی آمد و قواهای طبیعی آهسته آهسته درمخیلۀ آنها دارای شخصیت گردید . از خلال مجموع سرود ها فهمیده میشود که آریایها تمام عناصر مفید و نورانی را " زووس "(zaus )یعنی ذات درخشان میگفتند .
بعد ها در اکثر زبانهای هند و اروپایی نام خداوند از همین نام البته با تغییرات جزیی به میان آمد و قوه ما فوق کل را بنام " زووس پاترا "(zaus-patra) مینامیدند. از این فهمیده میشود که ویدی ها موضوع وحدانیت خداوند را حس کرده بودند .
مستر " داس " ( 2) دانشمندغربی  در اثر خود بنام " ریگ ویدیک کلچر" (فرهنگ ریگوید)زیر عنوان " وحدت در تعد د " نوشته است که در سرود های ریگ وید نامهای مختلف ارباب النواع مثل میترا ، وارونا واگنی دلالت به یک ذات واحد میکند . وی در این موردنظر "مستر گریفت " را مبنی بر اینکه نامهاییراکه شعرا ذکر کرده اند، همه در حقیقت اسمای یک ذات است تایید میدارد ."واله دوپوسن"(3)مورخ بزرگ فرانسه نیزچنین نظردارد.  یکی ازمترجمین سرودهای ویدی هم نظرواله رامورد تایید قرارداده است.
مهمترین عناصر یکه نزد آریاییها در زمان ویدی به حیث ارباب الانواع قدسیت داشتندعبارت از "دیبوس"(di-boos)یعنی  آسمان " پریتی وس "(priti-uos)یعنی زمین " وایو"(wayo) ،" وانا"(wana)و " ماروت " (maroot)یعنی آفتاب " اندرا " (endra)یعنی رعد و برق،" وارونا "(warona)یعنی خدای آسمان، "  آگنی " (aagni)یعنی خدای آتش و" سوما " مشروب عصارۀ کوهی که از آسمان به زمین آمده بود ، به حساب میرفت.  

قبایل آریاییها
دانشمدان بدین باوراند که آریاییها در ده قبیلۀ گوناگون زنده گی داشتند؛ مانند:
1 -  " الیناها "(aleena-ha) نورستانی ها "
 2 -  " پکتها"(pakt -ha): پکتوس(paktoos) ، پارت (part) ، پختون (pakhtoon)، پختانه(pakhtana) .
 3 -   "بهالاتاها "(bahalata-ha)یعنی اهالی موجود در درۀ بولان .
 4 -  " شیواها " (shiwa-ha)یعنی اهالی قریت اندوس یا اهالی شیوه کی کابل .
 5-  " ویشا نن ها"(wisha –nan-ha).
 6 -  " انوها "(anoo-ha).
7 -   "دریو هوما"(derio-hooma) .
8  -  "تورواشاها"(toor-washa-ha).
9 -  " یادوها"(yado-ha)  .
10 -  " پوردها "یعنی ساکنین اندوس علیا و باشدنده گان اطراف گنداهارا .
دانشمندان اقوامیراکه دربالا درشماره های پنجم تانهم ذکرشده اندتاحال به خووبی  شناسایی نکرده اند . 

  اقوام آریاییها
1-  "گنداری ها "(gandary-ha)یعنی ساکنین درۀ کابل تا اندوس .
2-  "ستاگیدی ها "(sta-gidy-ha)، اندره برتلو دانشمند شهیرفرانسه مجل سکونت اینها را کوه های پاروپامیزاد " (حوزه علیای هیرمند و غزنی امروز ) ، باستان شناس دیگر " راولسن " جای سکونت ستاگیدیها را از کابل تا هرات و از سر پل تا هیرمند ذکر میکند ، هیرودت و بطلموس نیز از اینها نام برده است .
3-   "اپاریتی ها "( aparity-ha)یعنی افریدیها در دامنه های سپین غر زیست داشتند .
4-  دادیکی ها یا تاجیک ها ساکنین شمال غرب در انجینا نا(dar-angeya-na) درساحۀبین آریا (arya)یعنی ولایت هرات و اراکوزی  یعنی ولایت قندهارزنده گی داشتند.  
این قوم یکی از قدیمی ترین اقوام آریایی است "راولسن" د ر ضمیمه کتاب 7، حصۀ اول، جلد چهارم تاریخ هیرودت خود شرح داده و میگوید که مورخ شهیر یونانی یه این منطقه سفر کرده بود و محل زیست  آنها را غزنی تشلت نشان داده است .(4) 
الینا ها "نورستانی ها " یکی دیگر از قبیلۀ آریایی است  که جنگ ده ملک آنها را معروف کرده است  " واله دوپسن " فرانسوی میگوید " دارو ها " یا" داردا ها " از زمانهای خیلی قدیم بدینسو از جای خودبیجای نشده اند.  زبان آنها خیلی قدیم و بعضی واژه های آنها در زبان ویدی موجود است . زبان آنها شباهت های با پرا گریت هایی داردکه در کتابهای صرف و نحوهندی به نام "پیساکا "(piesa-ka)خوانده شده است ؛ولی دانشمندان  به صورت عموم زبان آنها را داردیک خوانده اند.(5)
بریسایا ( بریحی )
جنگ این قبیله با شاهزادۀ " در و وادسا"(darwo-wadsa) در سرود های ریگ وید ذکر شده است. نام و نشان آنها تا امروز در افسانه های محلی ولایت قندهار از بین نرفته است . محل سکونت بریحی ها بین حوزۀ" هیتو منت "( hitoo-mant )یعنی هلمند و "هروویتی "(harow-wity)یعنی ارغندات ذکر شده است.  مورخین از جنگجویی وشهامت این قوم حکایت ها دارند. از جمله میتوان به افسانۀ فتح خان بریحی  اشاره کرد .
کتاب های آریاییها
سرود ریگ وید :
ریگ وید اولین کتاب سرودهای آریایی است . گرچه این کتاب از مسکن اصلی آریایها چیزی نمیکوید؛ ولی خطوط مهاجرت و حرکت آریاییها را در آریانا و از آریانا به کشور های همسایه هند و فارس تشریح میکند. این کتاب به مسکن اصلی آریایی ها روشنی می اندازد و توضیح میدارد ، قبل ازآنکه آیریایها به سند و پنجاب مهاجرت نمایند، در منطقۀ سردی زنده گی داشتند که زمستان آنها طولانی بود .
اوستا :ُ
این کتاب در عهد گشتاست در دوازده هزار پوست گاو نوشته شده بود که آن  را قانون نیز ترجمه کرده اند .
این کتاب از آن دسته  آریاییها است که از باحتر به طرف هند و فارس مهاجرت نکردند و در و طن اصلی خود باقیماندند. این کتاب مسکن اصلی آریاییها را واضیح گردانیده است.  در " فرگارد "(fergard) اول " وندیداد "(windi-dad) که حصۀ سوم اوستا میباشد. این کتاب به 16 قطعه اراضی اوستا اشاره کرده است که ارایه کنندۀ مدنیت اوستا میباشد . طوریکه این قطعات یکی بعد دیگری به وجود آمده اند و اولین آنها" آریانایجه"  است . علت اصلی مهاجرت آریاییها در این کتاب سردی جایگاۀ اصلی آنها خوانده شده است که سر چشمه اکسوس و اراضی متصل آن میباشد . کتاب اوستای اولی که به قول طبری در 12 هزار پوست گاو نوشته شده بود. از میان رفت وبعد"اوستای نو"درزمان گشتاسپ پادشاۀ باخترپس ازمناظرۀ او با زردشت وقبول دین اونوشته شد و اردشیرآنراغنی ترگردانید که حصۀ اول آن شامل یسنا(yasna)،ویسپرد(wispurd)ووندیداد(windi-dad).حصۀ دوم آن شامل" خورده اوستای" ویشت ها(wisht-ha) است .
گاتها (gatt-ha):
گاتهاقدیمی ترین کتاب اوستا ودنبالۀ سرودهای ویدی است که به شکل شعرسروده شده است .مرکب ازپنج دسته سرود چون :گاتا(gatta)، اوناویتی(aona-wity)،گاتااوشتاویتی (gatta-aoshta-wity)گاتاسنیتامینو(gatta-sanita-minoo)،گاتاوهوخشراترا(gatta-wa-hokhsh-ratt-ra)وگاتاواهشتیوایشتی(gatta-wa-hisht-you-aishty) میباشد.
مهاباراتا(maha-barata):
این کتاب مجموعۀ سرود های رزمی آریاییها است و میتوان آنرا ادامۀ ادبیات " ویدی " خواند . این کتاب از یک عده قبایلی چون مادا(mada) ، مالا(mala) و مالاوا(mala-wa) اسم میبرد که در دیگر منابع سانسکریت به صورت مادا(mada) ، ماداوا (mada-wa)، مادرا(madra) و مادراکا(madra-ka) یاد شده اند . چون باهیکا(bahy-ka) در ادبیات سانسکریت بصورت باهیکا هم آمده است و این نام ، نام بلخ است .
پروفیسور" پرزی  لوسکی"ازمطالعۀ متن مها باراتا نتیجه گیری میکند که  قبایل مذکور از بلخ به پنجاب آمده اند.  
سرود های آریاییها :
یکی از ویژه گی های آریاییها در طول تاریخ داشتن ادبیات شفاهی است که در تاریخ به نام سرود ها عنوان شده است ، سرود ها به وسیله ریشی ها یعنی دانایان آریایی سروده شده بود که در طول زمانه ها سینه به سینه به نسل های بعدی انتقال کرد. این سرود ها معرف زنده گی آریاییها در طول تاریخ میباشد. این سرود ها که به وسیلۀ روحانیون آریایی گفته شده بود. جلوه های گونا گون زنده گی سیاسی، اجتماعی و اخلاقی آنها را انعکاس میدهد.
مجموع سرود های معلوم آریایی را نظر به قدامت و موضوع به  چهار دسته به  نام های  " ریگ وید "(rig-wid)،" بجوروید (baju-read)،"اتروید "(attro-weed) و " سام وید"(sam-weed) تقسیم کرده اند . علما " وید "(weed)و " ودا "(waida) را دانایی ترجمه کرده اند و دانایی مذهبی هم گفته شده است .
ریگ وید :
این سرود ها مربوط به زمانی است که آریاییها در حوزه های شاداب رود خانه های جنوب هندوکش زنده گی داشتند و هم مربوط به آن زمان است که آریاییها تا ماورای دریای سند رسیده اند . این سرود ها را به نام سرود های بلیهکا و یا بلخ نیز مینامند.
شماری از دانشمندان بدین باور اند که این سرود ها اولین سرود های آریایی نیست. پُخته بودن این سرود ها را از لحاظ ادبی دلیلی این میدانند که پیش از این سرود ها سرود های موجود بود.
چنانچه " دوت " (6)دانشمنداروپایی در کتاب خود نوشته است : سرود های ریگ وید یادگار دوره وسیعی ازتاریخ آریاییها است که قسمتی از آن محوشده است .
"آرتر مکدونل "(7) میگوید که ظهور سرود های ریگ وید چندین صد سال را در بر میگیرد و قست های گسترده آنرا سرود های مجموعی مینامند و هم میگوید که شعرای دوران ریگ وید به شعرای متقدمین خود نیز اشاره کرده اند .
شماری ازدانشمندان باوردارند که چون سرودهای ریگ وید قسمتی ازسرودهای اوستا نیزازبین رفته است. باکشف این دوقسمت گوشه های تاریک زنده گانی آریاییها آشکارخواهدشد . ازنقطه نظرشکل وساختمان کلمات ،لهجه ها وآهنگ سرودهای ریگ ویدنمایندۀ چندین دورۀ ادبی است . (8)
دانشمندان شمارسرودهای ریگ ویدرا   1028 سرود خوانده اند ومشتمل به ده کتاب است که قسمتی ازآن الهامی "سردوتی"(sar-duo-ti) وقسمت دیگرآن غیرالهامی "برهمانا"((berah-manaمیباشد.
"ماکس مولر"  دانشمندغربی سرودهای ویدی رابه چهارعصرتقسیم کرده است
1-  ستوراها(sotoo-raha)یامجموعۀ تشریفات وعباداب آریاییهااز(   600- 200) ق م
2-  برهمانا(berah-mana)یاتعبیرات آداب مذهبی آریاییهااز         (   600 – 800) ق م
3-  عصرمانتریا (mantar-ya)عصرجدیدریگ ویداز                 (800   -   1000) ق م
4-  عصرشاندا(shanda)یاعصرقدیم ریگ ویداز                         (1000  -  1200)ق م
ولی درجای دیگراین دوره رااز( 1000 – 1500 ویا 2000و3000) ق م ذکرکرده اند.
شماری ازویدشناسان هندسابقۀ سرودهای ویدی راتا20 هزارقبل ازمیلادمیخوانند .(9)
 به وجودآمدن سرودهای "بجوروید"،"اتروید"و"سام وید" رازمانی ذکرکرده اندکه آریاییهابه طرف شرق وجنوب درماورای دریای سند مسکن گزین شدند.
زبان آریاییها
دانشمندان بدین باورند که آریاها زمانیکه در محل اصلی خود سکونت داشتند به زبان واحد " هندواروپایی " صحبت داشتند . این زبان در قرن 14 یا 15 قبل از میلاد در اراضی وسیعی تکلم میشد که از پارس ومدیا   تا پنجاب انبساط داشت وسغدیان را هم در بر میگرفت (10).
بعدتر خانواده های شرقی و غربی این زبان به نامهای هندی و ایرانی به میان آمدند.
شماری از دانشمندان باوردارند که در زمانهای قدیم تمایلی برای زبان های قدیم  بوجود آمد که زبان " هندو آریایی "زاده شد. این زبان رامیتوان به عوض "هندوآریایی " زبان ویدی خواند.
بعد ها این زبان دچار تحول شد. زبان زند و سانسکریت از آن به وجود آمد که اکثر زبان های آریایی بعد ها از این دو زبان جدا شده اند.
دانشمندان بدین باورند که ادبیات ویدی به ویژه قسمت ریگ وید، اولین نمونۀ زبان  ویدی آریانا است. مورخین بدین باوراند که آریاییها به زبان آریانا باختر در قرن 14 و یا 15 قبل از میلاد در اراضی وسیع خود تکلم میکردند.  (11)

حدودجغرافیایی آریانا
 از روی متن اوستا و شهادت نوشته های مورخین و جغرافیه نگاران ،آریانا دارای حدود و سرحدات معین بود و سرحدات آن را طبیعی توصیف کرده اند .
اریانا از طرف شرق به رود سند " اندوس "(andous) از طرف جنوب به اوقیانوس بزرگ بحر هند و از طرف شمال به کوه" پارو پامیزوس"(paro-pa-mizos) و یک سلسله کوهستانهای از شمال هند تا بحیرۀ خزر محدود گردیده بود . سرحد غربی آریانا پاریتا(part-ya) را از مدیا(mid-ya) و کرمان را از فارس و" پاره تاکنه" جدا میگرداند . استرابو بعضی قسمت های فارس ، مدیا ، بکتریا و سغدیان را هم از جمله سرزمین های آریانا خوانده است .
" اپولودوروس "  هم با تایید حرف" استرابو"  بعضی حصص فارس ، مدیا ، مناطق شمال باختر وسغدیان را مربوط آریانا دانسته است.
از زمانه های دور که تاریخ نویسان و جغرافیه نگاران به سرزمین ما آشنایی پیدا کرده اند.  از قرن چهارم قبل از میلاد تا قرن دوم بعد از میلاد  آریانا را دارای حدود جغرافیایی مشخص و معین نزد باشنده کان آن یافته اند  و سرحدات شرقی و جنوبی آریانا را طبیعی تعریف کرده اند.
شرق آن را از کلکته تا اوقیانوس هند ، رود" اندوس "( سند ) معین میکرد و جنوب آنرا اوقیانوس بزرگ و یا بحر هند محدود ساخته بود . سرحدات شمالی آن به رود سر دریا " سیحون " و غربی آن را سرحد مشترک میان کرمان ، پارتیا ، مدیا و فارس خوانده اند که مدیا و فارس را بطرف غرب میگذاشت . در آنزمان سغدیان مربوط باختر بود . درین مدت نه تنها باکتریانا(baktar-ya-na) جز لا یتجزای آریانا بود بلکه بهترین ولایت و مرکز آن نیز شمرده میشد (12)


ولایت های آریانا
شانزده قطعه زمین به چهار طرف هندوکش پیوست و متصل به هم در"فرگاد          اول " " وندیداد" شرح یافته است که مجموع ان مملکت واحد آریانا را تشکیل میداد.
فهرست 16 قطعه زمین اوستایی قرار شرح باب اول " وندیداد"
1 – ایریانم و یجو(air-yanam-wijoo) یعنی فرغانۀ علیا .
2 – سغده ( سغدها )
3 – مورو – حوزه مرغاب ( مرو)
4 – بخدی ( بلخ )
5 -  نیسایا(nisa-ya) یعنی ساحۀ میان حوزه مرغاب و بلخ .
6 -  هرویو(haroo-yuo)  یعنی حوزه هریرود ( هرات) .
7 -  ویکروه ته(wick-roa-ta)   یعنی حوزۀ کابل .
8 -  اوروا (aorwa) یعنی اراضی کهستانی بین قندهار و سند .
9 – خننتا (khanan-ta) ( نام اهالی هیرکانیا یا گرگان است )
10 -  هره ویتی  (hara-wity) یعنی حوزه شاداب ارغنداب .
11 – هیتومنت  (hitto-mint) یعنی وادی حاصل خیز هیرمند و سیستان .
12 – راغا(ragha)  یعنی   ری یا به تفسیری دیگر راغ بدخشان
13- کخره (kikh-ra) شامل غزنی
14 -  وارنا  (warna)      اراضی بامیان و بند امیر
15 -  هیته هندو (hitta- hidoo) شامل  حوزۀ سند
16 – رانگ(rang) یارا نغه اراضی متصل سرچشمه و سر دریا  (13)
مدنیت اوستا
پس از مرحلۀ قبل از تاریخ آریایی ها بزرگترین مدنیت " ویدی " را اساسگذاری کردند . این مدنیت اضافه تر از هزار سال عمر داشت و تا زمانی که آریایی ها به مهاجرت خود به ممالک همجوار چون فارس و هند ادامه میدادند .این مدنیت هنوز هم در درخشش بود؛ ولی پس از پایان مهاجرتهای این دوره و تماس آریاییها به مدنیت های کشور ها ی همجواراین مدنیت تا حدودی جاذبه خود را از دست داد؛ زیراکه در این مدت عناصر فرهنگی کشور های همجوار در فرهنگ آریانا نفوذ کرد و نفوذ عناصر فرهنگی موهوم در فرهنگ آریانا بالنده گی و پویایی مدنیت  ویدی  را از بین برد.
در همین زمان بود که ریشی ها یعنی دانایان آریانا که در گذشته هم در تحرک و تاسیس مدنیت بزرگ ویدی سهیم بودند. بازهم با توجه به ایجاب زمان دست به تجدد فکری زدند و مدنیت اوستا را پایه گذاری کردند . تمدن اولی که حوزۀ سند و پنجاب را منور گردانید ؛ ولی تمدن دومی تا مرزهای بین النهرین را نیز در نور دید.
تمدن اوستا که در برابر داسیوها "(dasyou-ha) مردمان بومی جنوب هند " و توریا ها "(toor-ya-ha)یعنی آریاییهای بدوی در شمال " به وجود آمده بود در واقع عکس العمل ریشی های آریانا بود ، در برابر شرایط جدید که نیاز شدید اصلاحات در مدنیت ویدی را میکرد . این حرکت در واقع به مثابۀ میراث بزرگ آریایی ها است که در هر زمانی نظربه ایجابات جدید برای باز آفرینی و بازنگری در مدنیت گذشته و همانگی آن با شرایط تاریخی تازه دست به کار زده اند. در حقیقت تمدن اوستا تحت تاثیرعوامل داخلی و خارجی به میان آمد. پس از این آریانا که مرکز آن بخدی بود، شاهد تحول جدید در حوزۀ مدنیت ویدی شد که میزبان دومین مدنیت اوستا گردید.


مهاجرتهای آریاییها
آن دسته از قبایل آریایی که از خاک آریانا جدا شدند در حوزه گنگا در میان "دراوید یهای" بومی هند خود را بیگانه احساس میکردند . اختلافات قبیلۀ یی را کنار گذاشتند و دومین سلطنت مقتدر آریایی را در کنار دریای گنگا تشکیل دادند .
محیط هند اثرات خاصی بر افکار آریایی ها افگند.  یکنوغ آخرت گرایی آمیخته با ریاضت یعنی از بین بردن کالبد مادی بدن برای پیوستن  به روح بزرگ که منشا کائنات است، درتفکرآریاییها به وجودآمد. از نقطه نظر دیانت و سیاست باب تازه یی درزنده گی آریاییها گشوده شد.
شاخه های آریایی اما دی (مادها ) و پا رسوا(pars-wa) ( پارس ها یا فارسی ها ) که به امتداد مجرای رود خانه های غربی آریانا به حرکت درآمدند. پارسوا به خاکهای ماورای غربی  دشت لوط و جنوب سواحل خزر مسکن گزین شدند و مادها به سواحل بحیرۀ خزر و دامنه های جنوبی آن که به صورت  نسبی قابل زرغ بود، اقامت گزیدند. این دو قبیلۀ آریایی که به طرف شرق  و غرب مهاجر شدند، به صورت متفرق تحت قیادت ملک های خود زندگی کردند؛ چون مدت زیادی تحت نفوذ آشوری ها بودند، سجایای آنها رنگ شامی را به خود گرفت . ماد ها به اندازه یی با آشوری ها خلط شدند که بعضی مورخین میان ماد ها و آشوری هافرق نمیگذارند.  چناچه " ورونه کروسه   (14)در صفحه 23 جلد اول تاریخ آسیا ،حتی مدنیت عرب و فارس را تخم مدنیت " کلده وآشوری " عنوان میکند.  " توماشک" دانشمند جرمنی   (15) در کتاب " مطالعات آسیای مرکزی خود زمانیکه از زبانهای پامیر صحبت میکند نوشته است که مادها و پارسی ها خیلی ها تحت تاثیر نفوذ سامی ها آمده بودند.
"ماسپرو"(16)دانشمندغربی در کتاب خود نوشته است : الفبای میخی را از عیلامی ها آشوری ها و از ارمنی ها ، سوریان ها و فارسی هاگرفت و به ادامه میگوید که قصر هخامنشی عبارت از همان قصر عیلامی است.
آریایی ها به سلسلۀ مهاجرتهای خود جمعی به اوقیانوس هند ، دسته یی به آمو به امتداد بحیره اورال و قسمتی هم به هامون رهسپار شدند . در واقع چهار دریای بزرگ اکسوس ( امو)، هری رود، هلمند و اندوس در سرنوشت تمدن بزرگ آسیا رول بزرگی بازی کرده است؛ زیرا که به امتداد دریاهای مذکور ساحات حاصل خیز و شاداب موجود بود و  شادابی و حاصلخیزی دریاهای نامبرده آریایی ها را در فاصله های دراز زمانی در خود نگهداشته است.
شاهان آریایی
پیشدادی ها :
دانشمندان نظربه تذکر شماری از پادشاه های آریایی در سرود " ویدی " چون " یاما " ودر سرود اوستا چون" یما" بدین باور اند که خاندان" پاراداتا "( پیشدادی ) و" کاوی "( کیانی ) در عصر قبل از تاریخ نیز سلطنت داشتند ؛ولی به اساس نوشته های وید و اوستا اولین پادشاه و موسس دودمان پاراداتا" یما "خوانده شده است . سرود "ویدی  یشت" های اوستا ، شاهنامه ها و دیگر منابع ادبی و تاریخی جدید هم بدون استثنا موسس پیشدادی ها یما ( جمشید ) را میدانند . پس از یما فریدون و بعد از وی کرساسپه سلطنت کردند که مرکز حکمروایی آنها بلخ ( بخدی ) بود.
پادشا هان کاوی (کیانی )
پس از انقراض سلطنت پیشدادی ها شاهان کیانی در بخدی علم آریایی ها را بر افراشتند . اولین پادشاۀ کیانی کیقباد بود و پس از وی به ترتیب" کی سیاوش " (کیخسرو ) در بلخ حکومت کردند .
"توزایا طوس " یکی از پهلوانان دلاور آریانا بود که در اوایل به " کاوه هوسراوا" سر تسلیم خم نکرد؛ ولی بعدتر در سلک پهلوانان شاه در آمد . وی پسر " نااوتار" (نوزر) و نواسه منوچهر بود.
دارمستتر  (17) در کتاب خود زیر عنوان " ترجمه زند اوستا 280 " شجره کیانی را چنین نوشته است :
1-     کاوی کواتا(kawi-quata)
2-     کاوی اپی واینو(kawi-appy-winoo)یااپی وه
3-     بیارشان
4-     کی ویارشان
5-     کی ارمین (kai-armin)
6-     کاوی هوسراو(kawi-hosra-wa)
7-     آخزوره(aakhzoo-ra)
8-     پیسانه(pissana)
9-     کی پیسان (kai-pissan)
10-                 کی پیسین(kai-pisseen) شاهنامۀ فردوسی
11-                 ارشان (arshan)
12-                 کی ارشان(kai-arshan)
13-                 کاوی نوسادا(kawi-nosada)
14-                 کی کاووس(kai-kauos)
15-                 کاووس سیاوشان(kauos-sia -washan)



شاهان خاندان اسپه
پس ازآنکه سلطنت کیانی هاروبه سقوط گذاشت .خاندان دیگرآریایی معروف به اسپه زمام امورآریانارابه عهده گرفتند. مورخین شاهان دودمان پیشدادی وکیانی راآریایی باخترمیخوانند؛ ولی شماری ازمورخین دودمان اسپه راجداازخاندان کیانی نمیدانند وحتابعضی هاآنهاراکیانی اسپه خوانده اند.
اولین پادشاۀ این خانواده" اردوت اسپه" (لهراسپ ) وپس ازآن ویست اسپه (گشتاسپه )به قدرت رسیدکه درزمان وی حادثۀ مهمی رخ دادکه همانا ظهور زردشت وپذیرش دین اوازطرف گشتاسپ بود. پذیرش دین زردشت به وسیلۀ گشتاسپ تحول بزرگی درمدنیت اوستا به وجود آورد. ریشی های آریاییها برای تداوم مدنیت ویدی وادارشدند تا آنرا بازنگری نمایند و توانستند تا برمبنای دین زردشت آنرا تقویه ونیرومند بگردانند. ویست اسپه جنگ های زیادی برضد توری ها وعناصرغیرآریایی نمود. نبردهای اودرفقره های گوناگون" یشت ها" ذکرشده است . "ویشتاسپ "یا"ویشت اسپه" یکی ازشاهان مقتدردراوستا بود.او و برادرش "زریر"درساختن شهرها واتشکده ها دربلخ وهیرمند نقش زیادی داشتند وبرای توسعۀ آیین زردشت تلاشهای فراوانی کردند.
زریر برادر ویشت اسپه
پس از"ویشتاسپ" برادرش به نام زریربه سلطنت رسیده بود ؛ولی ازروی اوستامعلوم میشودکه اوبه پادشاهی باخترنرسیده است ؛بلکه یکی ازپهلوانان ویشت اسپه بود.
دونکر(18) دانشمندجرمنی پسران ویشتاسپ رابیست ونه نفرذکرکرده است ومییفزایدکه اوستاتنهاازاسفندیاریاددهانی کرده است . 
بعداز"ویشتاسپ" واسفندیارمعلومات اوستاراجع به پادشاهان آریانا متوقف میشود که تاریخ آن حوالی 1000 قبل ازمیلاد است ؛ ولی این مسأله مفهوم این راندارد که پس ازاین تاریخ سلسلۀ حکومت داری درآریانا سقوط کرده باشد. آنچه روشن است اینکه ازاین تاریخ تالشکرکشی های سیروس هخامنشی درنزدیکی های 500 قبل ازمیلاد منابع تاریخی وباستانشناسی دراین مورد ازبین رفته است . درصورتیکه منابع جدیدکشف شودپرده ازروی این مجهولات برداشته خواهدشد .
قابل یادآوری است که خاندان" هوگو"که یکی ازخانواده های بزرگ باختری بود. دراموراداری وسیاسی دولت آریایی درعصر"ویشتاسپ "وزردشت نقش زیادی داشت ؛زیراکه" جم اسپ "یکی ازاعضای این خاندان صدراعظم ویشتاسپ بود. (19)


قلمروسلطنت وامپراطوری دودمان پاراداتا( کاوی اسپه )
قراریکه درگذشته اشاره شد. شانزده فطعه زمین اوستایی سرزمینی راتشکیل میدادکه مورخین کلاسیک یونان ولاتین آنرابه نام آریانایادکرده اند؛ ولی بطلیموس جغرافیه نویس کلاسیک یونانی مصری که درقرن دوم مسیحی می زیست آریانارابه هفت ولایت ذیل تقسیم کرده است .
1-   مارجیانا(mar-jiana) (حوزۀ مرغاب)
2-   بکتریانا(bektar-ya-na)(بلخ وبدخشان )
3-   آریا(aarya)(حوزۀ هریرود ، ولایت هرات )
4-   پاروپامیزوس (paro-pa-mizos)(هزاره جات وکابل تاسواحل رودسندبه شمول نوستان وداردستان)
5-   درآنجیانا(dar-anjiana)(سیستان وقندهار)
6-   ارکوزی(arkozy) (غزنی وسلسله کوۀ سلیمان تااندوس)
7-   جدورزیا(jad-ro-zia)(کچ ومکران یابلوچستان تااوقیانوس هند)
شماری ازمورخین این تقسیمات بطلیموس رامربوط به دوره هاووقایع تاریخی میدانند. طوریکه دردوره های اسلامی درنوشته های اعراب هم تقسیمات ولایت ها ی کشورماشکل دیگری داشت.  

 منابع :    

1-  احمدعلی کهزاد      ،   تاریخ افغانستان     ،  انتشارات میوند   ،  سال 1384  ،  صفحۀ  90
2-  مسترداس            ، فرهنگ ریگوید  ،  وحدت درتعدد
3-  واله دوپوسن          ، هنداروپای وهندایرانی       ،  صفحۀ   472
4-  احمدعلی کهزاد     ،  تاریخ افغانستان ،                                                        صفحۀ 70
5-  واله دوپوسن  ،         هنداروپایی وهندایرانی ، هندتا300 قبل ازمیلاد             صفحۀ 62
6-  دوت        ،       آریایی ساختن هند     ،                     صفحۀ    54و55
7-  آرترمکدونل       ، تاریخ  ادبیات سانسگریت        ،صفحۀ     54  و55
8-  احمدعلی کهزاد    ،  تاریخ افغانستان       ،      صفحۀ 40
9-        "               ،         "                      ،    صفحۀ  45
10-  لوی دولاواله دوپوسن   ،  هندوایرانی وهندواروپایی تا 300قبل ازمیلاد   ازسلسلۀ تاریخ دنیا ، جلد3 ، صفحۀ  57
11-  احمدعلی کهزاد   ،  تاریخ افغانستان     ،                 صفحۀ   108  و109
12-            "         ،         "                   ،                 صفحۀ   33
13-           "            ،         "             ،                 صفحۀ       180تا186
14-  ورونه گروسه  ،   تاریخ  آسیای مرکزی   ،  جلداول               ،     صفحۀ  23
15-  توماشک        ،       مطالعات آسیای مرکزی ،  صفحۀ        8  و  9
16-  ماسپرو  ،          تاریخ قدیم ملل شرقی       ،   صفحۀ      762
17-  دارمستتر       ،ترجمۀ زنداوستا     ،      جلددوم      ،    صفحۀ    549
18-  احمدعلی کهزاد     ، تاریخ افغانستان      ،    صفحۀ   172
19-     "        ،                   "    ،                صفحۀ