1 ــ این نبات تحت کدام شرایط و در کدام موسم کشت میشود.
2ــ این نبات به چقدر آب ضرورت دارد.
3 ــ پنبه در کدام خاک ها نتیجۀ مطلوب میدهد.
4 ــ برای کشت پنبه یک دهقان متوسط چقدر سرمایه ضرورت دارد.
5 ــ مارکیت پنبه در خارج از افغانستان و در خود افغانستان چقدر خریداران را جذب میکند.
6 ــ ضرورت بازار داخلی برای کشت پنبه چقدر است.
این ها سوالاتی است که باید قبل از توصیه برای کشت آن مد نظر گرفته شود. در غیر آن دهقان متضرر و از کشت اش دلسرد خواهند شد.
معلومات علمی در مورد پنبه:
پنبه یک نوع محصول کشاورزیست که از الیاف پوشانندهٔ دانهٔ گیاه پنبه با نام علمی (Gossypium) به دست میآید. پنبه، در تولید نخ و پارچه به کار برده میشود این نبات در اوایل بهار کشت کردیده و طور اوسط به یازده مرتبه آبیاری ضروت دارد. این نبات بنا بر خصوصیات فیرولوژیک اش به امراض و آفات گوناگون گرفتار میشود امراض و افات پنبه تنها به افید ختم نمیشود و تنها در مورد پنبه اضافه از پنجاه هفت مرض و افت واگیر یاداشت شده است که یکی از آن Thysanoptera بوده و این آفت در مقاطع مختلف رشد گیاه پنبه خسارت چشمگیری را وارد مینماید و احتیاج به پیشگیری های طبیعی و کیمیایی دارد ... در خاک هایکه پی اچ آن بین هفت الی هشت باشد و خاک آن رُس و دارای مواد عضوی کافی چون نیروجن، پوتاشیم، فسفر، مگنیزیم و کلسیم باشد نتیجه مطلوب میدهد . احتیاج پنبه به نور آفتاب مثل همه نباتات صنعتی از شش تا هشت ساعت است. برای کشت پنبه یک دهقان متوسط در هر هکتار به ده نفر کارگر، برای آماده کردن زمین، کشت دانه های پنبه و بعدا برای آبیاری و سم پاشی به دو نفر روزانه و برای چیدن حاصل آن ده نفر برای مدت یکماه ضرورت دارد. الیاف پنبه بنا بر حاصلخیزی و قوتمندی خاک به سورت های چند گانه تقسیم میگردد که هر کدام دارای ارزش خاص خود است. از هر هکتار کشت پنبه از سه الی چهار تُن پنبه با پنبه دانه بطور متوسط تولید میشود و هر کیلو گرام پنبه با دانه اش در وطن ما معادل 13 سنت و در مارکیت های خارجی چیزی برابر 23 سنت به فروش میرسد . در ممالک اروپای غرب ساختن ملافه پنبه جایش را به فراورده های پطروشیمی داده است و امروز اگثرا ملافه ، تکه ها و دوشک ها را از فراورده های نفتی میسازند . مارکیت های پنبه در اروپا و آسیا و امریکا بستگی به نیاز سرمایه داران و در انحصار قشری محدودی از صنعت لباس سازی و ملافه سازی است. بعد ازین ارزیابی در مورد کوکنار میگویم:
کوکنار از قدیم یکی از نباتات دارویی بحساب میآمده است. در طی قرون متمادی این گیاه به حیث یکی از قویترین مواد مخدره مورد استعمال انسان قرار گرفت. طوریکه در اویل قرن هژده این نبات بطور کسترده ای برای تضعیف امپراطوری چین توسط کمپنی های انگلیس به آنجا ترویج گردید.
کوکنار در اواسط خزان در زمین هایکه داری حاصلخیزی زیاد بوده و برای کشت تمام غله جات و نباتات صنعتی آماده است کشت میگردد. کوکنار که محصول آن بعد از شش ماه به تریاک منجر میشود بر خلاف محصولات صنعتی به آب کمتری ضرورت داشته و اگثرا از باران های بهاری ابیاری میشود. برای کشت کوکنار در هر هکتار از پنج نفر آلی هشت نفر در یکماه ضرورت بوده و در فصل گرفتن و برداشت حاصل آن هم از ده الی پانزده نفر ضرورت است.
محصول تریاک معمولا به شکل مافیایی دست به دست میگردد و در اقصی نقاط جهان در هرکیلوگرام از سه الی پنج هزار دالر امریکایی به فروش میرسد.
کوکنار در مناطق که دارای آب کم باشد و نیروی انسانی کافی نداشته باشد و مناطق خاک های شور کشت میگردد.
حاصلدهی کوکنار در هر هکتار از ده الی دوازده کیلوگرام است که اگر یک کیلو گرام آن طور اوسط برای دهقان افغانستان از 300 الی 350 دالر صرف میکند و در هر هکتاز از یکنیم هزار دالر تا 1200 دالر امریکایی سرمایه تولید میکند که در مقایسه با زرع کندم، پنبه، ماش و لوبیا به مراتب زیاد است.
کوکنار در طی چندین دهه و خاصتا بعد ظهور طالبان در ولایات جنوبی افغانستان که به فلت آب و پروژه های انکشافی زراعتی دچار بوده اند رواج یافت. البته طالبان به حیث تشویق کنندگان دهقانان با آنان همدست گردیده ومارکیت تولیدات آنان را توسط شبکه های مافیایی جهانی گرم نگه میداشتند.
البته درین جای شک نیست که پنبه یکی از نباتات صنعتی است که چرخ های تولید را بکار انداخته و به حیث یک الترنیتیف در مقابل کشت کوکنار میتواند مورد استفاده قرار گیرد. اما مسلۀ مورد بحث اینست که مارکیت های داخلی و خارجی تا چه اندازه این محصول را پشتیبانی نموده و بازار آنرا گرم نگاه میکنند. در سال های 1348 ــ 1363 که شرکت های جینوپرس قندوز، بغلان، هرات و کابل فعالیت چشمگیری داشتند به زحمت میتوانستند محصولات پنبه را دقیقا ارزیابی، سورت بندی نموده و رضایت دهقانان را بر آورده سازند. در سال های بعد از آن ولایات بغلان، مزارشریف، سمنگان، جوزجان در پهلوی کشت پنبه به کشت لبلبو هم مبادرت ورزیدند ولی نتایج آن فناعت بخش نبود. زیرا:
1 ـ نبودن ماشین آلات مدرن و کافی برای کشت و برداشت محصول خانواده های دهقان را بیش از اندازه مصروف و کار شانرا طافت فرسا ساخته بود.
2 ــ نبودن مامورین و متخصصین ترویج برای آموزش تشویق زارعین خلاء رشد و توسعه این محصولات را مهیا کرد. در سال های 1355 و به تاکید بانگ جهانی پروژه های انکشاف دهات زیر پوشش پلان کلمبو روی دست گرفته شد این پروژه هم با آمدن تحولات هفت ثور 1357 ناکام و به دست فراموشی سپرده شد. و در نتیجه طی اضافه از یک دهه بخش بزرگ از زراعت ما را تولید گندم، برنج و میوه جات تشکیل میداد.
3 ــ در اواخر دهه نود خشکسالی های دومدار حتی به تولید غله جات به پیمانه وسیعی خلل وارد نمود و طوریکه از یک هکتار زمین زراعتی به مشکل نیم آنرا دهقانان میتوانستند مخارح خانواده ای خود را گندم بکارند.
4 ــ آفات و امراش نباتی غیر قابل کنترول و باعث پاین آمدن محصولات میگردید.
در سال 1379 تحت پروگرام های انکشافی زراعتی در موسسۀ داکار یگانه بدیلی در مقابل کشت کوکنار کشت نبات زعفران توصیه گردید و اینجانب با تکیه به تجارب یکی از مامورین توسعه زراعت بنام محمد هاشم اسلمی طور امتحانی در دو ولسوالی هرات( غوریان و پشتون زرغون) به پیمانۀ کوچکی این پروژه را توسعه دادیم.
زعفران را به خاطری بر گزیدیم که نبات زعفران در مزارع هموار و ناهموار توسط پیازش کشت میگردد. در اوایل خزان یکبار آب میخورد و در فصل بهار با باران های بهاری رشد نموده گل میدهد و گل آن در ماه اواخر ثور چیده شده و بازار آن چه در اروپا، امریکا، آسترلیا و آسیا گرم بوده و هر کیلو گرام آن در حدود یک هزار دالر امریکایی به فروش میرسد که در مفایسه با دیگر نباتات صنعتی نه ماشین آلات پیچیده ای بکار دارد و نه هم به آبیاری متعدد.پ
زعفران نباتی طبی و صنعتی است. در صنعت برای رنگ آمیزی تکه باب، خوراکه ها و در طبابت برای ساختن بعضی ادویه جات ضد مرض شکر استفاده صورت میگیرد و این نبات از هزاران سال به اینطرف کشت و تجربه میشود. بر علاوه اگر از هر هکتار زعفران حد اوسط سه کیلوکرام زعفارن تولید کند این نبات در مقایسه به کوکنار سرمایه ای بهتری نصیب دهقان میسازد.
من برای آقای انجینیرمیرداد پیشنهاد میکنم که برای بدست آوردن این پروژه کوچک که در آنسال تمام مصارف آن شامل ( اوردن پیاز از ایران) توزیع و کمک به دهقان در ولسوالی از هزار دالر اضافته تر نشده بود به این آدرس مراجعه نموده و نتایج آنرا مطالعه کنند.
البته من در سال 2001 مجبور به ترک وطن شدم و آنچه در زمینۀ زعفران پیشرفت حاصل گردیده از برکت متخصص آبرومند ما آقای محمد هاشم اسلمی و کوشش های موسسه کمک رسانی دنمارک برای مهاجرین افغانستان است که آقای انجینیر میرداد بنام ان جی او آنرا رد میکنند.
ظرفیت های دیگر:
من در طی اضافه از ده سال کار در ان جی او ها و سازمان زراعت و خوراکه ملل متحد حد اقل از ولایت های هرات، غور، بادغیس و فراه یک سروی دقیق اراضی دارم. ولایت فراه از نظر آب و هوا و وضیعت خاک اش به ولایت های هلمند، قندهار و زابل همانندی دارد. درین ولایات خاک آن برای کشت زغفران خیلی مناسب است. اراضی این منطقه خاک کویری داشته و برای احداث باغات میوه مناسب است. البته انگور، انجیر، زیتون، انار که در مارکیت های جهانی تقاضا کنندگان زیادی دارد یکی دیگر از ظرفیت های تولیدات زراعتی این ولایت است. متأسفانه در طول تاریخ برای این مناطق در ترویج باغات با انواع درختان اصلاح شده و با کیفیت، هیچ کاری صورت نگرفته است. باغات میوه با همان سیستم های عنعنوی و محلی تنها میوه های با کیفیت و مرغوبیت پایین تنها کفایت یک فامیل دهقان را میکند. در دیداری که از منطقه بالابلوک این ولایت داشتم تنها یک باغ میوه را دیدم که دهقان با آوردن انواع شفتالو از ایران و غرس آنان با معیار های جدید مرغوبترین شفتالو را تولید کرده بود.
در ولایت بادغیس و بنا بر ساختمان تپه های خاکی آن؛ با استفاده از سیستم ترنچ ( جویه زدن ) به سمت جنوب تپه های خاکی بهترین باغات بادام و همچنان احیای مناطق پسته میسر است. درین سیستم برای جمع آوری باران های بهاری و حفظ رطوبت خاک طریقه های مختلف علمی وجود دارد که میتواند باع های بادام را بصورت دیمه رشد و توسعه دهد و رشد این سیستم ها یک جا با دادن کمک مالی وسایل کار به دهقانان امکانپذیر است. لازم به یاد آوری است که در طی سه دهه جنگلات پسته در ولایت بادغیس نایود گردیده درختان آن برای تولید مواد سوخت بریده شده و طوریکه در چشم دید خود من از منطقه کشک کهنه تا قسمتی از منطقه قره باغ بادغیس، جنگل پسته در حال نابودی است. و چون پسته در زمان های قبل تحولات 1358 از طرف دولت نگهبانی و توسعه می یافت... الوویت توجه وزارت زراعت در اجیای جنگلات پسته ای این مناطق ضروری است. طبق آمار و احصائیه ها صادرات پسته در دهه های 40 و پنجاه یکی از اقلام بزرگ صادراتی به شمار میرفت.
توجه زیادی که دولت باید داشته باشد بخاطر کنترول هجوم ملخ و کفشک در مناطق شمال افغانستان است. این حشرات در بعضی سال ها از 50 الی 55 فیصد محصولات زراعتی خاصتا گندم را نابود میکنند و مناطق شمال بادغیس، میمنه، هرات و جوزجان بستر بزرگ حیات این حشرات است
در ولایت بادغیس و غور نباتاتی چون زیره، کرابیه، شیرین بویه و در ولایت غور در مناطق شهرک، تولک و فارسی پرورش و تربیه زنبور عسل مساعد است. زیرا در دشت ها و تپه های آن گل های وحشی انواع نباتات برای تغذیه زنبور عسل میسربوده و برای تولید عسل مناسب است.
بدون مبالغه انواع محلی و مقاوم میوه جات چون سیب، شفتالو، زردآلو در ولایت غور زیاد است. زردآلوی مشهور ( نوری) بنا بر ارتفاع مناسب این استان و حاصلخیزی خاک آن از مشهورترین زردآلو های منطقه است.
من در زمینه رشد و توسعه کشت پنبه به تحقیقات آقای میرداد کدام ملاحظۀ خاصی ندارم. اما اگر مراد این باشد که ما ظرفیت های تولیدی زراعت در افغانستان را تنها به کشت یک نبات و سرمایه گذاری بالای آن وقف کنیم. نه تنها این پلان ما محکوم به شکست خواهد بود بلکه بر مبنی تفاضای بازار داخلی و خارجی نمیتوانیم رشد چشمگیری را نصیب شویم.
نعمت الله ترکانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر