۱۳۹۲ آبان ۱۴, سه‌شنبه

غوریان





غوریان

(40 - 612 هـ )
 مرحوم عبدالحی حبیبی

سوریان طایفه ئی بودند از افغانان خراسان و غور که تا کنون هم بنام (زوری ) در بادغیس هرات در حدود زور آباد (زور ابدیاقوت) شمال غرب هرات موجودند، در دوره قبل الاسلام نیز این دودمان در کوهسار تخارستان و غور و هرات و خراسان حکمرانی داشتند و بقلب غرشاه پاد میشدند و منسوبند به شخصیت افسانوی قدیم ضحاک فردوسی ( در منابع پشتو بحواله تاریخ سوری سهاک، در طبری والبیرونی و ابن بلخی : بیور اسپ ازدهاق - در مسعودی ده اک ) که بقول طبری شکل معرب آن از دهاق است ( اوستا: دهاکه = اژی دها = اژدها فارسی - اژدهار پشتو) و اعلام خراسانی مانند ضحاک (حدود 400) اسم پدر عبدالحی گردیز نویسنده زین الاخبار و ضحاک شیبای (حدود 287 هـ ) فقیه طاهری، و ضحاک شهری نزدیک بامیان و سهاکا (قبیله معروف آریائی قدیم که سکستان بنام شانست)  و سهاک (صورت مفغن آن ) و سهاکزی که نامهای اعلام و قبایل افغان است وانمود میکنند که این نام ریشه قدیمی در اعلام افغانستان قدیم دارد. دیگر از اعلام این دودمان بسطام، (صورت معرب گستم = و ستهم بمعنی پهلوان) است که فردوسی هم از او ذکری دارد. این شخص در شغنان و بامیان و تخارستان و غور حکمرانی کرد، و بعد از آن امیر سور و سام سپه سالار دو برادر از همین طائفه در غور دست داشتند و امرای اقوام سوری منسوب بدین نامند، که فردوسی و مورخین دیگر ماهوی سوری نژاد، و لاذری جبل زور و بت معروف آنرا که هیون تسنگ در (603 ع ) بنام (شونا) دیده بود ذکر میکنند، و ابن فندق در تاریخ بیهقی نیز از سوری عمید خراسان در عصر سلطان مسعود ذکری دارد و در ازمنه بعد شیر شاه سوری معروف نیز ازین قبیله افغانی در هند برخاست.
یکی از مشاهیر دودمان سوری شنسب بن خرنک است که بروایت منهاج سراج بحواله کتاب نسب نامه فخرالدین مبارکشاه معاصر حضرت علی (رض) بود و بردست آنحضرت ایمان آورد، و ازو عند و لوای علی (رض) بدودادندی، و این اولین حکمدار غوریست که در دورهَ اسلامی ازو خبری داریم، و امیر پولاد غوری یک از فرزندان او بود، که اطراف جبال غور در تصرف داشت، و نام پدران خود را احیاء کرد، و چون صاحب الدعوت العباسیه ابومسلم مروزی خروج کرد، امیر پولا حشم غور را بمدد ابومسلم برد، و در تقویت آل عباس آثار بسیار نمود، و مرکز حکمداری امیر پولادمندیش غور بود، و برتمام جبال غور و مضافات آن حکم میراند ( حدود 130 هـ 747 م) یکنفر فرزند امیر پولاد را که امیر کرور نامداشت از روی عنعنه مردم قندار و متن کتاب پته خزانه بحواله تارخی سوری محمد بن علی بستی میشناسیم، که بسال  (139 هـ 756 م) در مندیش غور امیرو بنام (جهان پهلوان) که از القاب پهلوانان فردوسی است شهرت داشت، وی بربالشتان (والشتان شمال قندهار) و خیسار و تمران و برکوشک (قلاع معروف غور) تصرف داشت، و پهلوانی بود که با 10 تن میجنگید، و بدین سبب او را کرور ) در پشتو بمعنی محکم و سخت) میخواندند، اقتدار این دودمان تا زمینداوری و بست و الشتان میرسید، وی نیز در جنگهای انقلاب خلافت از دودمان اموی بعباسی با ابومسلم همراه بود، و پته خزانه یک حماسه پشتوی او را بحواله تاریخ سوری نقل کرده، و او را دارای کلام متین میخواند، دراین حماسه قدیم خود امیر کرور جهان پهلوان، احاطه حکومت خود را از مرو و هرات تا جروم (گرمسیر) و غرج و تخار  میشمارد و گوید که زرنج (سیستان) را بتیغ تیز کشودم. این شعر حماسی او از قدیمترنی آثار حماسی خراسان است و از روحیه قوی و غرور ملی و جهانگیری و جهانگشائی او حکایه میکند، و الفاظ و کلماتی دارد که اکنون در زبان پشتو زنده و مستعمل نیست.
امیر کرور بسال 154( هـ = 800 میلادی ) در جنگهای پوشنگ ( غرب هرات) کشته شد و امیر ناصر فرزندش بعد از وی بر غور و بست و زمینداور حکم راند ( حدود 160 هجری 776 میلادی) (برای تفصیل این موضوع دلچسپ تاریخی و لسانی و ادبی به کتاب پته خزانه طبع کابل و جلد دوم تارخی ادبیات پشتو رجوع شود.)
منهاج سراج بعد از امیرر پولاد تا عهد هارون الرشید ( حدود 170هـ 786 م ) ذکری از حکمرانان این دودمان ندارد، و این خلا را خوشبختانه پته خزانه بحواله تارخی سوری محمد بستی پرکرده و از  امیر کرور و امیر ناصر با قدری تفصیل ذکر میکند، و باز منهاج سراج امیر دیگر این خاندان را بنجی بن نهاران شنسبی یکی از کبار ملوک غور مینویسد، که با یکنفر امیر معاصر غوری ششی بن بهرام بدربار هارون الرشید رفتند، و امیر بنجی بلقب (قسیم امیرالمومنین) بامارت غور، و امیر شیش به پهلوانی لشکر غور شناخته شدند ( حدود 170 هـ = 786 م) امرای غور از نسل همین بنجی و سپه سالاران غور از نژاد شیش اند، که در عصر صفاریان بلاد نیمروز و بست و داور را تاتگین آباد و رخج گرفته، امیر آنجا را مستآصل کرد، درینوقت امیر سوری بر جبال غور امیر بود، و هنور نصف مردم غور مسلمان نبودند، و بعد ازین امیر سبکتگین نیز بر غور حمله ها نمود، که با استقلال دودمان سوری صدمه رسانیده نتوانست و طوریکه در احوال عزنویان خواندید سلطان محمود نیز بر غور تاخت ولی امیر غور که درینوقت محمد سوری بود، گاهی اطاعت کردی و زمانی تمرد ورزیدی، تا سلطان محمود بقول بیهقی ( 405 هـ 1014 م ) و بقول ابن اثیر بسال (401 هـ ) از راه بست و خوابین جنوب غور با لشکر گران  بغور آمد، که در مقدمه لشکر او التونتاش حکمران هرات و ارسلان جاذب حکمران طوس بودند، و امیر محمد را بعد از جنگی که به مدد ده هزار لشکر خود کرد، در قلعه آهنگران محصور داشت. محمد بعد از مدتی از قلعه بر آمده و بسلطان تسلیم شد، سلطان او را با پسر کهترش شیش به غرنی برد، و در راه به حدود گیلان (نزدیک غزنه) زهری را که در زیر خاتم خود تعبیه کرده بود خورد و در گذشت، و مذلت و اسارت را قبول نکرد.
بعد از  مرگ محمد از طرف سلطان محمود امیر بو علی بن محمد سوری در جبال مندیش غور بر جای پدر نشست و مطیع سلطان بود. و در غور به بنای مدارس و مساجد و قصر ها پرداخت و شخص علم دوستی بود، وی تا اواخر عهد محمودی حکمرانی کرد، ولی در عصر مسعود از حدود 425 هـ 1033 م ) عباس بن شیش (برادرزاده بو علی) بر خاسته و عم خود را قید کرد، و بر تخت شاهی غور نشست. عباس مردی ستمگار و بیباک بود، و در علم نجوم ذوقی داشت. در ولایت مندیش در قلعه سنگه رصد گاهی را ساخت. ولی مردم از جور او بدربار سلطان ابراهیم غزنوی نالیدند، ابراهیم نیز بر غور لشکر کشید،  و امیر عباس را بغزنه زندانی کردف و امارت غور را به فرزندش امیر محمد بن عباس که مطیع در بار غزنه و مردی پسندیده سیرت و عالم نواز و عادل بود سپرد ( حدود 450 هـ 1067 م ) و بعد از محمد فرزندش قطب الدین حسن بن محمد بن عباس که پادشاه بزرگ و جد سلاطین غور است بتخت رسید ( حدود 460 هـ 1067 م) وی عصات غور را بجنگ مطیع گردانید، و در جنگی که بپای کوشک و جیرستان ( جنوب غربی غزنه ) با یاغیان کرد کشته شد (حدود 493 هـ ) و پسرش ملک عزالدین حسین بر تخت غور نشست، وی با دولت سنجوی روابط دوستانه داشت، و پادشاه نیکو عهد و پسندیده اخلاق و عالم پرور بود که هفت فرزند او خراسان و غور و زابل و غزنه و بامیان و تخارستان را در سلطنت خود شامل کردند، و هریکی بر یکحصه حکم میراند بدین تفصیل:
1 - قطب الدین محمد که رسمآ لقب قدیم بویم ((غرشاه)) را بعربی (ملک الجبال) لقب خود قرار داد، و قلعه شهر فیروز کوه را تعمیر کرد، در ولایت ورشاد (ورساد) که قلمرو او بود با برادران خود مناقشتس کرد و بغزنه رفت و در آنجا از طرف بهرامشاه غزنوی کشته شد ( 541 هـ 1146 م ) و همین قتل سبب اختلاف دودمان غوری و غزنوی گردید.
2 - بهاءالدین سام در سنگه مندیش غور بود، چون سلطان سوری بغزنی رفت فیروز کوه را نیر باو گذاشت و در (524 هـ 1149 م ) در فیروز کوه بر تخت نشست، با شاران غرجستان دوستی کرد، در گرمسیر قصر کجوران ( کجران کنونی بین قلعه بین قندهار و غور ) و در جبال هرات قلعه شیرسنگ و در غرجستان قلعه بندار و قعله فیوار میان غرجستان و مادین بنا کرد، و دختر ملک بدرالدین گیلان (ملکه گیلان) که از نسب شنسبانیان بود بحباله آورد، که مادر دو پسر معروف او سلطان معزالدین محمد سام و سلطان غیاث الدین محمد سام باشد. سلطان بهاءالدین بغرض خوانخواهی برادر خود سلطان سوری لشکر جای جروم و غرجستان فراهم آورده و بر غزنین تاخت، ولی در گیلان (غزنی) از جهان رفت، وی در سفر غرنی تخت غور و جبال را به سلطان علاءالدین حسین برادر خود گذاشته بود. 3 - ملک شهاب الدین محمد خرنک بن حسین خطه مادین باو تعلق داشت که ولایتی بود از غور و فرزندش ملک ناصرالدین ابوبکر در حدود (618 هـ 1221 م ) برولایت گزیو و تمران (شمال قندهار) حکمران بود، و بعد ازتاختن چنگیز به دهلی بدربار التتمش بهند رفت، و در حدود (620 هـ ) در آنجا از جهان دذ گذشت. 4 - ملک شجاع الدین علی بن حسین که دذ ولایت جرماس غور حکمرانی داشت، و بعد از علاءالدین ابوعلی پسرش در غور بجایش نشست، و در عهد سلطان غیاث الدین خطهَ غور و بست و و جیر و گرمسیر و درمشان و روزگان و غزنین باو سپرده شد، و بعد از فتح خراسان در نیشاپور حکمران بود، و سلطان معزالدین او را برده بر غرجستان و زمینداور حکمران گردانید و در (601 هـ ) کاخ جناباد ملاحده قهستان را فتح کرد، ولی بعد از شهادت سلطان معزالدین در قلعه اشیار غرجستان محبوس گشت.
5 - علاءالدین حسین بن حسین که در وجیرستان غور حکمران بود، بعد از انتقال برادر خود سلطان بهاءالدین بر تخت ممالک غور در فیروزکوه نشست، و لشکر های غور و غرجستان را فراهم آورده روی بغرنه نهاد. سلطان بهرامشاه از غزنه با لشکر غزنه و هندوستان بر آمد، و از راه گرمسیر و تگین آباد به زمینداور آمد، علاءالدین که جنگ را به خونخواهی دو برادر خود میکرد، در نزدیکی های تگین آباد با لشکر بهرامشاه مصاف داد. و بعد از آن دوبار در حدود غزنه مقاومت غزنویان را شکسته بر پایتخت دولت غزنه قابض شد ( 545 - 546 هـ ) وی آن شهر عظیم را بخاک برابر ساخت و سکنهَ آنرا هشت روز کشتار عام نمود، و از آنجا روی به بست و زمینداور آورد، شهر بست را که بعمارت و قصور محمودی در آفاق مثل آن نبود، نیز تخیریب کرد، و بنابرآن به (جهانسوز) معروف شد. وی بعد ازین فتح تخارستان را نیز به دولت غوریه مرکزی ملحق کرد، و ببرادر خود فخرالدین سپر.  علاءالدین بعد ازین با دولت سنجری و سلجوقی در آویخت، سلطان سنجر با وی در قصبه ناب هریوالرود مصاف داد و چون مردم از رفتار علاءالدین منضجر بودند، شش هزار سوار لشکریان خلجی و ترک او به سنجر تسلیم شدند، و خود علاءالدین بدست سنجر گرفتار شود، ولی چون سلطان سنجر از دست غزان مضمحل گردید، علاءالدین را نوازش و امداد داده بغور باز فرستاد. وی متمردان ولایت کاسی غور را مطیع کرده به فیروز کوه آمد، و چون مردم در غیاب وی ملک ناصرالدین حسین بن محمد را از مادین آورده و برتخت فیروزکوه نشانیده بودند وقتیکه از غودت علاءالدین شنیدند ناصرالدین را بکشتند، و بعلاءالدین تسلیم شدند. وی بامیان تخارستان و بلاد جروم (گرمسیر) و داور وبست و تولک جبال هرات و غرجستان مرغاب را نیز در تحت اطاعت سلطنت غور در آورد و رسل ملاحده الموت را نیز به کوهسار غور راه داد، و در حدود ( 551 هـ 1156 م) در سنگه غور از جهان رفت. چون بعد از وی پسرش سیف الدین محمد برتخت فیروزکوه نشست رسل ملاحده را کشتار کرد، و بدفع فتنه غزان که بحدود هرات و قادس رسیده بودند همت گماشت، ولی زیاده از یکسال زنده نماند، و در روز جنگ غزان بدست سپه سالار شیش غوری کشته شد ( حدود 558 هـ 1163 م ) علاءالدین جهانسوز اولین سلطان بزرگ غوریست که مملکت افغانستان را تمامآ در تحت اداره واحد در آورده و بمرکز فیروزکوه وصل کرد.
6 - سلطان سیف الدین سوری ( 543 - 55 هـ 1148 - 1149 م ) اولین پادشاهی است از غوریان که لقب سلطان گرفت، مرکز شاهی او حصار استیه غور بود. چون برادرش قطب الدین ملک الجبال در غزنی کشته شد سلطان سوری با بهرامشاه غزنوی جنگ کرده و او را به وادی کورم دوانید، و خود وی بر تخت غزنه نشست، و غور را به برادر خود سلطان بهاءالدین گذاشت، ولی در موسم زمستان چون علاءالدین حسین برادرش از غزنی به غور رفت بهرامشاه با لشکر افغان خلجی (غلجی) از طرف شرق بر غزنه تاخت آورد، و سلطان سوری را با وزیرش سید مجدالدین موسی بگرفت و بسرپل طاق غزنه بیاویخت، تا که برادرش جهانسوز با نتقام وی غزنه را ویران کرد.
7 - ملک فخرالدین مسعود از همه برادران مهتر بود و در کاسی غور امیر شد. چون سلطان علاءالدین جهانسوز بعد از فتح غزنه تخارستان را نیز منقاد نمود، ملک فخرالدین مسعود برادر مهتر خود را بر بامیان حکمران گردانید، وی جبال شغنان و تخارستان را تا درواز و بلور و وخش بدخشان در ضبط آورد، و طوریکه در احوال غیاث الدین محمد میخانید، در جنگ راغ زر بدست برادر زاده گان خود گرفتار آمد، و واپس به بامیان فرستاده شد، و در آنجا در گذشت ( حدود 550 هـ 1155 م) بعد ازو پسر بزرگش شمس الدین محمد در بامیان امیر وازدربار فیروز کوه و حضرت سلطان غیاث الدین نیز برسمیت شناخته شد وی بخل و  چقانیان و وخش و جروم (گرمسیر) و بدخشان و جبال شغنان را بدست آورد و در جنگ رودبار مرو با لشکر غور بدفع سلطانشاه خوارزمشاهی مشارکت کرد و لقب سلطان یافت، و پس از وفات او فرزندش بهاءالدین سام که پادشاه بزرگ و علمدوستی بود بر تخت بامیان نشست ( 587 هـ 1189 م) در باروی مجمع علماء بود، امام فخرالدین رازی و شیخ الاسلام جلال الدین و راسد وافصح العجم مولانا سراج الدین به دربارو او بودند. سلطنت وی از کشمیر تا غزنه تا کاشغر و ترمذ و بلخ و جنوبآ تا اقاصی غور و غرجستان میرسید، و غور و غزنه و بامیان در تحت فرمان او بود. چون سلطان معزالدین به شهادت رسید ( 602 هـ 1205 م) امرای مملکت او را به غزنه طلب کردند، ولی در گیلان بعد از 14 سال شاهی از جهان رفت، و فرزندش جلال الدین علی بجای پدرنشست ( 602 هـ 1205 م) و علاءالدین برادر خود را به تخت غرنه بنشاند.
چون لشکریان غوری و غزنو تاج الدین یلدوزاز دره کرمان حدود کورم بر علاءالدین تاختند. بنا برآن از بامیان به مدد برادر آمد، و در غیاب او عمش علاءالدین مسعود بن شمس الدین محمد بر تخت بامیان قبضه کرد، و وزارت به صاحب وزیر داد، ولی جلال الدین بزودی بعد از تصفیه غزنه ببامسان آمده عم خود را با وزیر وی بکشت. چون تاج الدین یلدوز دفعه دوم بر غزنی حمله کرد، و لشکریان علاءالدین را در رباط سنقران (شنغران) بشکست، و او را در غزنی حصار داد، جلال الدین از بامیان بمدد برادر آمد، ولی هردو برادر بدست یلدوز افتادند، و واپس بامیان فرستاده شدند و در انجا در گذشتند ( حدود 612 هـ 1215 م) این بود مختصری از احوال هفت برادر غوری که شهنشاهی غور را تشکیل کردند و بعد از آنها سلطان غیاث الدین بن محمد سام بهاءالدین قسیم امیرالمومنین که از ملوک بزرگ غوریست پادشاه شد، وی با برادرش معزالدین به امر عم خود علاءالدین در قلعه وجیرستان زندانی بود، ولی سلطان سیف الدین بن علاءالدین آنها را رها کرد. و غیاث الدین در جنگ غزان با وی همراه بود. چون سیف الدین بدست سپه سالار خود کشته شد همین سپهسالار شیش لشکر غور و غرجستان را بیاورد و با غیاث الدین بیعت کردند، و او را بر تخت فیروزکوه نشاندند ( 558 هـ 1162 م ) وی برادر خود معزالدین را بر تبه سرجاندار حکمران ولایت استیه و کجوران گردانیدف و ابوالعباس شیش را که بعد از کشتن سلطان سیف الدین قوتی بهم رسانیده بود بکشت. درینوقت عم غیاث الدین یعنی ملک فخرالدین مسعود حکمران بامیان از ملک علاءالدین قماج سنجری حکمران بلخ و تاج الدین یلدوز حکمران هرات امداد طلبیده با لشکر بامیان و بلخ و هرات بر فیروز کوه حمله آورد، و در موضع راغ زر مصاف اراستند. ولی پهلوانان غور در مرحله اول ملک یلدوز هرات را در بین لشکر خودش بکشتند و هراتیان را بپراگندند.
بعد از آن لشکر بلخ را نیز بشکستند و سرقماج را بریدند، و به نزد ملک فخرالدین بامیان فرستادند، و خود وی را محاصره کردند، و غیاث الدین و معزالدین عم خود را محترمانه بگرفتند و بطرف بامیان باز گردانیدند.
سلطان غیاث الدین بعد ازان گرمسیر و زمینداور را بدست آورد، و قادس و کالیون و فیوار و سیفرود و غرجستان و طالقان و گرزیوان را نیز به سلطنت غور ضمیمه گردانید، و برادر خود معزالدین را از جروم (گرمسیر) و تگین آباد و سیستان بطرف غزنه و زاول و کابل فرستاد، وی لشکر غزان را که درینوقت بر غزنه دست یافته بودند بسال (569 هـ 1173م) از غزنه پس راند و پایتخت غزنویان را نیز به غور ضم کرد، و بفتح هرات نیز همت گماشت، و بهاءالدین طغرل یکی از بندگان سنجر که بر هرات دست یافته بود از پیش لشکر سلطان به خوارزم رفت، و هرات در سال ( 571 هـ) و بعد ازان فوشنج در سال (573هـ 1177م) ضمیمه مرکز غور شد.
درینوقت ملوک سیستان (که شرح آنها گذشت) نیز انقیاد نمودند، و بلاد شمالی مانند طالقان، اندخود - میمنه - فاریاب - پنجده ، مرودزق و خلم نیز فتح شدند. چون جلال الدین محمود پسر ایل ارسلان خوارزمشاه بمدد خطائیان اطراف شمالی مملکت را مزاحمت داد، بنابران غیاث الدین بسال (588 هـ 1192م) لشکر غزنه را تحت قیادت معزالدین و لشکر بامیان را بقیادت ملک شمس الدین و لشکر سیستان را برهنمائی تاج الدین حرب در رودبارمرو فراهم آورد، و در سواحل مرغاب خوارزمشاهیان را بشکست و در (596 هـ 1199 م) خراسان را صاف کرده تا نیشاپور پیش رفت، و آنرا بملک ضیاءالدین ابوعلی شنسبانی سپرد و مروشاهجان را نیز گرفته و ملک نصیرالدین زنگی پسر فخرالدین مسعود بامیانی سپرده شد. چون غیاث الدین مملکت را باز مرکزیت بخشید و تمام سرزمین آسیای میانه را از هندوستان تا عراق و از چین و جیحون تا دریای هرمز زیر پرچم فیروزکوه غور در آورد، و یگانه شهنشاه بزرگ خراسان شمرده شد، خلیفه بغداد الناصرالدین الله نیز سفرای خود ابن ربیع و قاضی مجدالدین قدوه و ابن الخطیب را بدربار فیروزکوه فرستاد و سلطنت غوری را برسمیت شناخت و از دربار غور نیز سراج الدین محمد جوزجانی برسم سفارت به بغداد رفت، و بدینطور روابط حسنه سیاسی دو شهنشاهی بزرگ فیروزکوه و بغداد قایم گردید.
سلطان غیاث الدین از بزرگترین سلاطین غوریه و شرق است، که شخصی علمدوست و مهربان و عادل بود. بدربار وی علما و دانشمندان فراهم بودند، وی بعمر 63 سالگی در شهر هرات روز 27 جمادی الاولی ( 599 هـ 1202 م) از جهان رفت، و در مسجد بزرگ که خودش ساخته بود مدفون است. و این مسجد تا کنون در شهر هرات باقی است. وی اولآ مانند اسلاف خود بر مذهب محمد کرام سیستانی بود، ولی بعد ازان مذهب شافعی را قبول کرد. از مشاهیر علمای در باروی قاضی وحیدالدین شافعی مرورودی و صدرالدین کرامی نیشاپوری و قضات ممالک او قاضی القضات معزالدین هروی و قاضی شهاب الدین هرمابادی، و وزیران او شمس الملک و عبدالجبار گیلانی و فخرالملک شرف الدین فزداری و مجدالملک دیوشاری و عین المک سوریانی و ضهیرالملک سجزی و جلال الدین ریوشاری و عین الملک سوریانی و ظهیرالملک سجزی و جلال الدین ریوشاری بودند. در تابستان دارالملک او فیروز کوه و در زمستان زمینداور بود، در توقیع خود (حسبی الله وحده ) نوشتی . (تصویر نمبر 54) .
بعد از مرگ سلطان غیاث الدین محمد سام فرزندش غیاث الدین محمود که مردی عیاش بود از طرف عمش معزالدین بحکمرانی بست و فراه و اسفزار گماشته شد، وی لشکر فراهم آورده تا مرو و شاهجان پیش رفت ، و بعد از شهادت معزالدین بسال (602 هـ) از بست براه زمینداور بر غور تاخت و فیروز کوه را از ملک علاءالدین ابوعلی گرفته سرزمین غور را با غرجستان و تالقان و گرزیوان و قادس و گرمسیر در تحت تصرف گرت و وراث ملک پدر و عم شد. وی تاج الدین یلدوز را که یکی از خدمه معزالدین محمد بود چتر و مثال حکمرانی غزنین تا مجاری دریای سند فرستاد، و در سال (605 هـ 1208م) سلطان قطب الدین ایبک را مثال ممالک هندوستان داد، و بدینطور سلطنت غور تا اقاصی هند با لواسطه قایم ماند.
در سال (607 هـ 1210م) ملک رکن الدین ایرانشاه محمود پسر ملک علاءالدین ابوعلکی با 50 هزار لشکر غزنه و کاسی بر غور و فیروز کوه تاخت ولی غیاث الدین محمود سر او را ببرید و علاءالدین اتسز حسین شنسبی که بمدد سلطان محمود خوارزمشاه با لشکر بلخ و مرو و سرخس و رودبار از راه تالقان بر غور تاخته بود غیاث الدین محمود بین میمنه و فاریاب در سالوره با آنها مصاف داد، و لشکریان خوارزمشاهی و اتسز را بشکست، و بعد از آن چون علیشاه پسر تکش خوارزمساه از برادر خود بدربار غور گریخت وغیاث الدین محمود اورا در قصر برکوشک محبوس کرد، چاکران علیشاه او را بسال (607 هـ 1210 م) بکشتند. وی پادشاه بخشاینده و عادل و حلیمی بود که خزاین پدر خود (800 ) صندون زرعین موازی چهارصد شتروار را بمردم نثار کرد.
بعداز مرگ غیاث الدین محمود فزند چهارده ساله اش بهاءالدی سام از طرف امرای غور برتخت فیروز کوه نشانده شد بعد از سه ماه سلطان علاءالدین اتسز شنسبی بمدد سلطان محمود خوارزمشاه و امین حاجب ملک خان هرات برفیروز کوه حمله کرده و در جمادل الاول (607 هـ) این شهر را بگرفتند، و بهاءالدین را با مخدرات دومان شاهی به خوارزم نفی کردند. و بعد از آن علاءالدین اتسز بن علاءالدین حسین جهانسوز بر تخت فیروز کوه نشست و تا (4) سال حکم راند و در گیلان با ملک تاج الدین یلدوز و مویدلملک محمد بن عبدالله سیستانی وزیر غزنه مصاف منهزم شد، و بعد از آن ملک نصیرالدین حسین امیر شکار از غزنی بر غور تاخت و در جرماس علاءالدین اتسز را بکشت و غور را در تحت سلطنت غزنی آورد. در حدود (611 هـ 1214 ع) بود که تاج الدین یلدوز از غزنی علاءالدین در غور را بتخت فیروزکوه باز فرستاد، ولی علاءالدین در (612 هـ) بدست سلطان محمود خوارزمشاه افتاد، و بخوارم بمرد و تمام غور در سلطه خوارزمشاهی آمد.
اما برادر دیگر سلطان غیاث الدین محمد که ابوالمظفر معزالدین محمد بن سام قسیم امیرالمومنین باشد نیز از بزرگترین پادشاهان آل شنسب و مشرق است که در حضور برادر خود سر جاندر (قومندان کادر شاهی) بود، و بعد ازان حکمرانی ولایت کجوران واستیه غور یافت (557 هـ 1162م) و بلاد گرمیسر را تاتگین آباد بدست آورد، وسلطه دوازده ساله غزان را در غزنه خاتمه داد، و با مرسلطان غیاث الدین محمد بر تخت غزنی جلوس کرد (569 هـ 1173م) در سال (570 هـ) گردی را فتح کرده و ملتان را از  قرآمطه بگرفت و بسال ( 573 هـ) گردیز را فتح کرده و ملتان را از قرآمطه بگرفت و بسال (573 هـ 1177م) عصات سنقران را گوشمالی داد، در (574 هـ) از جنگ بهیم دیو نهرواله بیمراد برگشت و در (575 هـ) فرشور (پیشاور) و در (577 هـ 1181م) لاهور را بگرفت و بعد از آن تا آخر عمر تمام هندوستان را فتح کرده و بنور اسلام روشن گردانید.
از وقایع مهم عصروی در افغانستان جنگ سلطان معزالدی محمد است با کفار خطاوملوک ترکستان در اندخود، که سالار حسین خرمیل ملک گرزیوان در مقدمه لشکر او بود، ولی چون لشکر غوریان کاری از پیش نیردند ملک عثمان سمرقندی از ملوک آل افراسیاب ترکستان در بین آمده و صلح کرد. و سلطان به غزنین برگشت چون جماعت کوکهران و قبایل کوه جود در پنجاب عصیان نمودند، لهذا سلطان محمد بغزو آنها بر آمده و بعد از سرکوبی شاه در راه غزنه بدست فدائی ملاحده در منزل دمیک (واقع ضلح جهلم کنونی پنجاب) بسال (602 هـ 1205 م) روز 3 شعبان شهادت یافت.
سلطان محمد معزالدین غوری مملکت وسیعی را در قلب آسیا مانند برادر خود حفظ کرد و حدود شهنشاهی غوری را در هندوستان تا سواحل گنگا رسانیده و هم هند را بنور اسلام روشن گردانید شرقآ مملکت وی تا سواحل گنگا و غربآ تا اقاصی خراسان و خوارزم و نساو باورد امتداد داشت، و جنوبآ به بحیره عرب میپیوست، حکمداران او در ممالک زیر دست اینها بودند: ملک ضیاءالدین در غور و ملک ملک تاج الدنی زنگی در بامیان، ملک حسام الدین علی کرماج در ملتان، قطب الدین ایبک در لاهور، ملک تاج الدین یلدوز در غزنه و کرمان، ملک ناصرالدین قباچه در سنده و اچه، سلطان بهاءالدین سام در بامیان سلطان غیاث الدین محمود در فیروز کوه، ملک تاج الدین حرب در سیستان، ملک تاج الدین در مکران، مکشاه در وخش وزرای معروف او ضیاءالملک درمشی و موءید الملک محمد عبدالله سجزی و شمس المک عبدالجباری گیلانی اند، پایتخت سلطان در تابستان حضرت غزنه و خراسان و در زمستان لاهور هند بود. قاضی ممالک او صدر شهید ظام الدین ابوبکر و سید شرف الدین ابوبکر بن صدر شهید و قاضی لشکر او شمس الدین بلخی بود. علام سلطنتش بردست راست سرخ و پردست چپ سیاه بودن. منهاج سراج از وفور ثروث در خزانهَ شاهی سلطان ذکری مینماید که بقول خواجه اسماعیل خزانه دار در خزانه غزنی تنها از جنس الماس یکهزار و پانصد من موجود بود.
بعد از شهادت معزالدین محمد غوری آن مملکت بزرگ پارچه پارچه گردید، و قسمت شرقی افغانستان از غزنی تا مجاری سند در دست تاج الدین یلدوز یکی ازخدمتگاران در بار غور افتاد که خدمت محمد میکرد. این تاج الدین یکدختر بملک قطب الدین ایبک (حکمران هند) و یدکدختر هم به ناصرالدین قباچه (حکمران سندهـ) داده بود، و غزنه را تا دریای سند ضبط کرد، ولی چون قطب الدین ایبک از لاهور بر غزنی تاخت آورد یلدوز در پنچ آب دریائی سند با او مصاف داد و منهزم شد. و به کرمان وادی (کورم) رفت و از آنجا بر قطب الدین ایبک در غزنی هجوم آورد، و قطب الدین بعد از چهل روز سلطنت غزنی واپس به هند رفت، و غزنه در دست یلدوز باقی ماند، و چنانچه گذشت بمدد سلطان غیاث الدین محمود به مقابل سلطان محمد خوارزمشاه در جنگ هرات شامل شد و بر سیستان نیز لشکر کشید و با تاج الدین حرب ملک سیستان صلح کرد (602 هـ) وی مدت نه سال بنام معزالدین محمد سکله زد و بران (عبده) نوشت چون لشکریان سلطان محمد خوارزمشاه از تخارستان بر غزنین آمدند و تا گردیز به مغافصه بگرفتند تاج الدین یلدوز به هندوستان و لاهور رفت و در جنگ که در تراین با سلطان التتمش کرد گرفتار آمد، و در بداون کشته شد (حدود 611 هـ 1214 م) در وقت انقراض سلسه غوریان حدود (612 هـ ) خوارزمشاهیان ولایت شمالی و غور و هرات را بگرفتند و سیستان تابست و تگین آباد و زابلستان در دست ملوک محلی سیستان آمد، و ولایتی غزنی و کابل و قسمت های شرقی تا مجاری سند به تاج الدین یلدوز تعلق گرفت، و بعد از و از طرف دربار خوارزمشاهی ملک کربر در غزنه و امین ملک در هرات و اختیار الدین محمد خرپوست در پشاور حکم میراندند (آخر ترین احوال آل شنسب در شرع خروج چنگیز داده میشود).
در عصر غوریان مدنیت دورهَ مدنیت دورهَ غزنویان به درجه کمال رسید ادبیات زبان دری بذریعه فاتحین غوری تار دهلی توسیع یافت و زبان پشتو نیز در خانواده سوریان پرورده و زبان و شعر و ادب شددین، اسلام رادر تمام افغانستان و قسمت اعظم هند نشر کردند، و صنعت و عمران که نمونه آن مسجد جامع هرات و منار جام غور (رجوع به عکس 55 - 56 ) و قطب منار دهلی است ، خیلی ترقی کرد، و علوم و فنون نیز در مملکت فصیح غوریان با علماء و شعرای نامور پرورده شدند و مدنیت اسلام ) افغان و هند) که لودیان و غزنویان اساس آنرا نهاده بودند بمراتب پختگی رسید.  از علماء و شعرای معروف دوره غوریان اند: امام فخرالدین رازی، نظامی سمرقندی، احمد میدانی نیشاپوری (صاحب مجمع الامثال) علی باخرزی (صحب دمیة القصر) قاضی منهاج سراج جوزجانی (صاحب طبقات ناصری) قاضی وحید الدین شافعی مرورودی صدر الدین کرامی نیشاپوری، معزالدین هروی، شیخ الاسلام جلال الدین ورساد، مولانا سراج الدین جوزجانی، ابو نصر فراهی، محمد عوفی (صاحب لباب الالباب ) اسعد سوری، شیخ تیمن، تایمنی، مکیار غرشین ، قطب الدین بختیار، شکارندوی (شعرای پشتو) ملک الکلام فخرالدین مبارکشاه (صاحب نسب نامه منظوم غوریان) و غیره. زبان دربار غوریان دری بود و چون غوریان طایفه سوری اند، لهذا در عصر شان اقوام از کوهای غور و جبال سلیمان به وادیهای ترنک و ارغنداب و هیرمند و کابل و هریرود باز سرازیر شدند، و در لشکر های شاهان نیز در فتوحات هند اشتراک کردند، و بسی از قبایل و افراد و سراب قبایل با شهنشاهان و جانشینان شان در هند باقی ماندند، که بقایای آنها تا کنون هم در سرتا سر هند فراوانند:
از قبیل لودیان ، سوریان ، نیازیان ، مهمندان، شیرانیان، بهریچان که اکثر آنها در هند به نامهای روهیله یا پتان یاد میشوند، و این مردم حتی تا کنون هم در مناطق مختلف هند حکومتهای خاص و مناطق ریاست و نفوذ دارند.

مشاهیر دودمان شاهی غور:
1 - شنسب بن خرنک ( حدود 40- 80 هـ )
2 - امیر پولاد بن شنسب (حدود 130 هـ )
3 - امیر کرو بن پولاد ( 139 - 154 هـ )
4 - امیر ناصر بن کرور ( حدود 160 هـ )
5 - امیر بنجی بن نهاران ( حدود 170 هـ )
6 - امیر سوری بن ؟ (حدود 253 هـ )
7 - امیر محمد سوری ( حدود 405 هـ )
8 - امیر بو علی بن محمد سوری ( حدود 425 هـ )
9 - عباث بن شیش برادر زاده بو علی ( حدود 450 هـ )
10 - امیر محمد بن عباس ( حدود 450 هـ )
11 - قطب الدین حسن بن محمد (حدود 460 هـ )
12 - ملک الجبال عزالدین حسین بن قطب الدین حسن ( حدود 510 هـ )
13 - قطب الدین محمد بن عزالدین (مقتول 541 هـ )
14 - بهاءالدین سام بن عزالدین ( 544 - 554 هـ)
15 - ملک شهاب الدین خرنک بن عزالدین ( حدود 550 هـ )
16 - ملک شجاع الدین بن عزالدین ( حدود 550 هـ )
17 - سلطان علاءالدین حسین جهانسوز بن عزالدین ( 544 - 551 هـ)
18 - سلطان سیف الدین بن عزالدین ( 543 - 544 هـ )
19 - ملک فخرالدین مسعود بن عزالدین ( حدود 540 هـ )
20 - سیف الدین محمد بن جهانسوز ( 551 هـ )
21 - سلطان غیاث الدین محمد سام ( 558 - 599 هـ)
22 - سلطان معزالدین محمد سام ( 569 - 602 هـ )
23 - سلطان غیاث الدین محمود بن غیاث الدین محمد ( 599 - 607 هـ )
24 سلطان بهاءالدین سام بن محمود (607 هـ )
25 - علاءالدین اتسز بن جهانسوز ( 607  - 611 هـ )
26 - علاءالدین در غور ( 599 - 612 هـ )
27 - ملک ناصرالدین گزیو بن شهاب الدین خرنک ( حدود 618 هـ )
28 - سلطان شمس الدین محمد بن فخرالدین مسعود ( حدود 550 هـ )
29 - سلطان بهاءالدین سام بن شمس الدین محمد ( 587 - 602 هـ)
30 - جلال الدین ابو علی بن بهاءالدین سام ( 602 - 612 هـ )
31 - علاءالدین مسعود بن بهاءالدین ( 602 - 612 هـ )
32 - علاءالدین مسعود بن شمس الدین محمد ( حدود 610 هـ)
مآخذ : طبقات ناصری، ابن اثیر ، دول اسلامیه، پته خزانه، آداب الحرب، دایرة المعارف اسلامی، فرشته، شوکت افغان، معجم الانساب، گزیده، لب التواریخ، فتوح السلاطین عصامی - ( شجره نمبر 57 دیده شود.)
غوریان 493 - 612 هـ


این مطلب از کتاب تاریخ مختصر افغانستان به نگارش مرحوم عبدالحی حبیبی، نوبت چاپ سوم، سال چاپ سودم 1377 ، ناشر دانش کتابخانه گرفته شده است. از صفحه 153 تا صفحه 166.

- See more at: http://www.jame-ghor.com/archive/tarikhi/single_tarikhi_topics/0001_09112012_habibi.htm#sthash.nICk576w.dpuf

۱۳۹۲ شهریور ۱, جمعه

دشواری های قرارداد امنیتی با امریکا


اخبار پنجشنبه31 اسد 1392 هـ ش گرفته شده از سایت آریایی نوشته وحید مژده

دشواری های قرارداد امنیتی با امریکا


  1. مذاکرات روی قرارداد امنیتی از مدتها قبل میان مقامات افغان و امریکائی ادامه داشت که با بازشدن دفتر طالبان در قطر، از طرف حکومت افغانستان به حالت تعلیق درآمد. از آن ببعد مقامات امریکائی با فشار و تهدید تلاش نمودند تا رئیس جمهور کرزی را وادار به امضای این قرارداد نمایند.
  2. مذاکراتی که به منظور ساختن یک چهارچوب تخنیکی برای این قرار داد میان سفیر افغانستان در امریکا اکلیل حکیمی و نمایندهء خاص امریکا برای افغانستان و پاکستان ادامه داشت، مدتی قبل به پایان رسید. بقول سفیر افغانستان در امریکا، مرحلهء مقدماتی تکمیل شده و اکنون باید مقامات عالی رتبه تر در مورد جزئیات تخنیکی با هم به مذاکره بپردازند. از طرف امریکا در این مذاکرات، جنرال دانفورد و سفیر امریکا در کابل تعیین گردیده است و هئیت نماینده گی افغانستان متشکل از رنگین دادفر سپنتا مشاور امنیت ملی، اشرف غنی احمدزی رئیس پروسهء انتقال مسوولیت های امنیتی و زلمی رسول وزیرامور خارجهء افغانستان خواهند بود.
  3. مذاکرات مقدماتی در امریکا روی مسایلی غور نمود که تا حد زیادی مورد اختلاف است از جمله موضوع نهایت حساس مصوونیت قضائی نیروهای خارجی در افغانستان، مسئلهء دفاع از مرز های افغانستان در برابر حملات خارجی، کمک به بازسازی سکتور های دفاعی و امنیتی افغانستان و کمک های اقتصادی.
  4. دولت افغانستان از امریکا خواهان کمک های گسترده در بخش های اقتصادی، نظامی وسیاسی است اما دولت امریکا نمی خواهد خود را متعهد به قراردادی سازد که درگیر بحران افغانستان باقی بماند. امریکا می خواهد در افغانستان مانند گذشته دست باز داشته و حکومت افغانستان محدودیتی برایش بمیان نیاورد.
  5. موضوع مصوونیت قضائی از مسایلی است که در امریکا مورد بحث قرار گرفته و جانب افغان به مقامات امریکائی موضوع ON BASE و OFF BASE را مطرح بحث قرار داده است. به این معنی که اگر یک سرباز امریکائی در داخل قرارگاه خود مرتکب جرم و جنایت می شود، در آنصورت مطابق به قوانین ایالات متحدهء امریکا محاکمه شود اما اگر جرم خارج از پایگاه واقع گردد، در آنصورت مطابق به قوانین افغانستان مورد محاکمه قرار گیرد.
  6. بر طبق چنین قراردادی، در حقیقت افغانستان پایگاه های امریکا در خاک افغانستان را بخشی از قلمرو امریکا می شناسد و این خود با حاکمیت ملی افغانستان در تضاد است. زیرا اگر امریکا در داخل این پایگاه ها زندان داشته باشد و زندانیانی را از کشور های دیگر به این زندان بیاورد، دولت افغانستان حق اعتراض را نخواهد داشت. این گونه پایگاه ها می تواند روابط افغانستان را با کشور های همسایه اش نیز مواجه به خطر سازد زیرا افغانستان توان کنترول این پایگاه ها را ندارد. دولت افغانستان می خواهد تا تعداد سربازان مشخص باشد و رفت و آمد های آزادانه وجود نداشته باشد اما امریکا چنین محدودیتی را نمی پذیرد.
  7. خواست دیگری افغانستان موضوع دفاع از مرز های این کشور در صورت حملهء خارجی است. افغانستان بخاطر حملات پاکستان به مناطق مرزی خود و بی تفاوتی نیروهای خارجی در برابر آن، ناراضی بوده است اما استدلال امریکائی ها این بوده که افغانستان مرز های نامشخصی با پاکستان دارد. این کار در حقیقت به معنی فشار بر افغانستان هم تلقی می شود تا دیورند را بعنوان یک خط مرزی با پاکستان برسمیت بشناسد.
  8. اما باید این نکته را در نظر گرفت که وجود پایگاه امریکائی در یک کشور، آن کشور را از حملات همسایه های آن مصوون نمی سازد. مثال کاملا روشن آن پاکستان است که پایگاه های امریکائی در این کشور در دوران جنگ با هند و پاکستان کاملا بیطرف باقی ماند و هیچ کمکی به نیروهای پاکستان ننمود. بنابراین این خواست از جانب افغانستان به هیچ صورت مورد قبول امریکا نخواهد بود.
  9. مسئلهء استقرار سربازان امریکائی در پایگاه های این کشور در افغانستان نیز معمای حل ناشده است. رئیس جمهور کرزی می گوید که امریکائی ها خواهان داشتن 9 پایگاه در خاک افغانستان اند اما امریکائی ها می گویند که آنها خواهان حضور در 9 ولایت افغانستان اند. این سخن به این معنی است که امریکا نمی خواهد به محل استقرار نیروهای خود در افغانستان نام پایگاه بگذارد.
  10. نخست اینکه تعداد سربازانی که در افغانستان باید باقی بمانند از ده هزار نفر بیشتر نخواهد بود و تقسیم این تعداد از سربازان در 9 پایگاه، آنها را در برابر حملات طالبان آسیب پذیر می سازد. این قرارگاه ها اگر مشترک با نیروهای افغان باشند، مشکل حملات سبز بر آبی مزید بر مشکل خواهد بود. بنابراین امریکائی ها می خواهند در انتقال نیروهای شان در صورت ضرورت از یک ولایت به ولایت دیگر دست باز داشته باشند تا این آسیب پذیری را به حداقل کاهش دهند.
  11. قبول پایگاه در این قرارداد به این معنی است که امریکا باید سالانه به جانب افغانستان مقادیر هنگفتی پول بخاطر استفاده از پایگاه ها بپردازد. آمدن نام پایگاه در این قرارداد می تواند هم برای امریکائی ها به معنی پرداخت پول به جانب افغان بعنوان یک حق باشد اما امریکائی ها به جانب افغانی می گویند که اگر ما نام پایگاه را در این قرارداد ذکر کنیم، هم موجب حساسیت در بین کشور های همسایه و منطقه می شود و هم انگیزهء دوام جنگ را در میان مخالفین مسلح تقویت می نماید پس بهتر است نام آنرا پایگاه نگذرایم. ناگفته پیداست که چنین استدلالی هرچند می تواند قابل توجیه باشد اما کاملا به نفع امریکا خواهد بود.
  12. از جانب دیگر شرایط محاط به خشکه بودن افغانستان نیز مشکل بزرگی فراراه تامین تجهیزات و مواد لوژستیکی این نیروهاست و هر قدر تعداد سربازان زیاد باشد، این مشکل جدی تر خواهد بود. به همین دلیل در حالیکه نظامیان امریکائی تاکید دارند تا امریکا هرچه زود تر شمار سربازانی را که باید بعد از سال 2014 در افغانستان باقی بمانند، مشخص سازد، رئیس جمهور امریکا که تصمیم اصلی در این مورد از صلاحیت اوست در این مورد هنوز تصمیمی نگرفته است.
  13. موضوع تامین تجهیزات پیشرفته به نیروهای افغان نیز خواست دیگر از جانب حکومت افغانستان است که امریکا حاضر نیست تعهدی در این مورد به جانب افغان بدهد. نیروهای امریکائی وسایل و تجهیزات خود به ارزش 7 ملیارد دالر را در افغانستان نابود کرده اند. یک مقام نظامی امریکائی در مصاحبه با تلویزیون بی بی سی در این مورد گفت که « ما نمی خواهیم بعد از خروج ما، این وسایل به دست دشمن بیافتد» این سخن بوضوح نشان از عدم اطمینان امریکا از آیندهء افغانستان حتی در صورت امضای قرارداد امنیتی دارد وبه همین دلیل امریکا نمی خواهد این قرارداد حاوی تضمینی به جانب افغانستان باشد که امریکا را در معضل افغانستان برای مدت طولانی درگیر سازد.
  14. در رابطه به تجهیز نیروهای افغان باید گفت که امریکا قبل از حمله به افغانستان در سال 2001 سه تعهد نانوشته به پاکستان داشت که تاکنون به آن وفادار مانده است:
  15. 1. از نزدیک شدن هند به مسایل افغانستان بخصوص همکاری های نظامی جلوگیری نماید.

  16. 2. به مهار آبهای افغانستان که بسوی پاکستان جاری است، کمک نکند.

  17. 3. نیروهای نظامی افغان را در حدی تقویت نکند که برای پاکستان چالش بشمار آید.

  18. بنابراین انتظار تجهیز این نیروها از جانب امریکا و متحدین این کشور انتظار بیهوده است و حتی امریکا هند را از کمک نظامی به افغانستان باز داشته است.
  19. اگر وضع چنین است پس حکومت افغانستان در این میان چه وسایلی در دست دارد تا امریکا را به قبول خواست های خود وادارد؟ تاکنون تصور این بود که امریکا برای محاصره ایران و چین و استفاده از منابع آسیای میانه، به خاک افغانستان ضرورت داشته و بنابراین در معاملهء امضای قرارداد امنیتی، افغانستان دست بالا دارد. حامدکرزی بارها به این نکته تاکید داشته که امریکا اهداف بزرگی در این منطقه از جهان دارد. ما نمی توانیم مانع دسترسی امریکا به این اهداف گردیم اما می خواهیم که امریکا با ما بعنوان یک شریک در این بازی رفتار نماید.
  20. بنابراین از همان ابتدای کار امریکا مشخص ساخته بود که افغانستان فاقد ظرفیت لازم برای شریک شدن در این بازی است. ما افغانها در این بازی در موقفی قرار داریم که پاکستان در برابر هند قرار دارد ؛ به این معنی که هند در مقایسه با پاکستان برای امریکا به مراتب اهمیت بیشتر در بازی های جهانی و منطقوی دارد درحالیکه پاکستان برایش فقط بعنوان یک ابزار منطقوی مطرح است. در حالیکه پاکستان از امریکا خواستار آنست که برایش نقشی معادل هند داده شود اما امریکا چنین ظرفیتی را در پاکستان نمی بینند.
  21. وقتی پاکستان بعنوان کشوری برخوردار از نظام و دارای قدرت اتومی و ارتشی نیرومند برای امریکا چنین موقفی دارد، جایگاه افغانستان در این بازی از قبل مشخص است. افغانستان از نظر امریکا یک کشور نیست بلکه پارچهء اضافه بریده از کشور های این منطقه است که بخشی از مرزهایش نیز نامشخص است. سرزمینی با تنوع ای از اقوام مختلف که با هم درگیر منازعه اند. وقتی امریکا نمی تواند چنین جغرافیائی را بصورت یک دست کنترول نماید، مجبور خواهد بود تا با هرقوم جداگانه معامله نماید و از هرکدام استفادهء ابزاری نماید.
  22. وقتی امریکا می خواهد با افغانستانی با چنین تعریف و مشخصه، قرارداد امنیتی امضاء نماید، تلاش دارد تا هیچ تعهدی را نسبت به این جغرافیا قبول نکند. امریکا بعد از دوازده سال، لااقل این تجربه را دارد که افغانستان سرزمینی متفاوت با هرجای دیگر است. امریکا بخوبی می داند که امضای قرارداد امنیتی یعنی ادامهء جنگ برای این کشور در افغانستان با امکانات به مراتب محدود تر شرایطی خطرناک تر.
  23. اکنون سوال اینست که وقتی چنین است پس هدف امریکا از امضای چنین قرارداد با چنین کشوری چیست؟ جواب شاید این باشد که امریکا می خواهد از افغانستان، خروجی متفاوت از عراق داشته باشد. خروج امریکا از عراق بدون امضای قرارداد سبب شد تا این کشور در اذهان، شکست خوردهء آن جنگ جلوه نماید، وگرنه هرکسی می تواند تصور نماید که کاری که با 150 هزار سرباز در افغانستان ممکن نشد، با ده هزار سرباز بعید از امکان است

۱۳۹۲ مرداد ۷, دوشنبه

انتحاری ها کجا تربیت می شوند

انتحاری ها کجا تربیت می شوندتاریخ انتشار : دوشنبه ۷ اسد ۱۳۹۲ ساعت ۱۷:۴۲ نوشته سایت آوا

انتحاری ها کجا تربیت می شوند

 فرایند استعدادیابی، جذب و تربیت عناصر انتحاری، هوشمندانه تر از آنست که تشکیلات تازه تاسیس اعراب و توان مدیریتی شیوخ، به تنهایی از عهده آن برآیند. در طراحی و اجرای این پروژه، مهارت و تجربه نهادهایی با سابقه استعماری به وضوح دیده می شود.ویکی لیکس، از همان روزهای آغازین شهرت، باوجود انتشار اسنادی برضد سیاست های دولت امریکا و افشای تخلفات و فریبکاری آنها، از دید مخالفان امریکا، پدیده ای مشکوک تلقی می شد و قربانیان استعمار جدید امیدی به خیر رسانی آن نداشتند. مدیر این سایت در لندن زندگی می کند و اعلام شده که تحت تعقیب دولت امریکا است، اما قربانیان فریبکاری امریکا، گویی بر اساس تجربه یا حتی چیزی شبیه به حس ششم، هنوز وابسته نبودن این سایت به دولت امریکا را باور ندارند. شاید از خود می پرسند چرا ویکی لیکس و آن همه سند افشاگرانه، هیچ تهدید و خطر جدی متوجه دولتمردان و سازمان های نظامی، امنیتی و سیاسی امریکا نکرده است؟ به نظر می رسد این سایت، قصد دارد آرام آرام قبح تخلفات بین المللی امریکا را بریزد و آستانه تحمل، سطح پذیرش مردم و اذهان عمومی را به جایی برساند که اگر هرچیز دیگری بدتر از دخالت در کودتا یا زندان ابوغریب فاش شد، کسی شوکه نشود، تعجب نکند و آن را رخدادی کاملا طبیعی و عادی بداند و حتی خبرش را نیز تا آخر نخواند. جهان سومی ها و قربانیان نیز سلطه امریکا را همچون یک اصل طبیعی بپذیرند. به گزارش خبرگزاری آوا، ویکی لیکس اسنادی از وزارت خارجه امریکا منتشر کرده است که فاش می کند، دولت این کشور به خوبی بر روند تربیت ماین بمب گذاران انتحاری اشراف دارد و در مواقع لزوم برای رفع موانعی که در مسیر این پروژه پیش می آید، دخالت می کند. روزنامه گاردین در سال ۲۰۱ گزارش هایی در این باره منتشر کرده بود، اما به همان علت که افشاگری های ویکی لیکس برای دولت مردان امریکا بی خطر است، اقدام گاردین نیز خطری را متوجه سیاستمداران امریکایی نکرد. چرا که تا زمانی که رسانه های غربی و متاثر از آنها، رسانه های جهان سوم، بر اساس ذائقه مردم و یا تغییر یا کنترول ذائقه مردم، تولد نوه ولیعهد ملکه انگلیس را تبدیل به مهمترین حادثه جهان می کنند، چنین اخباری به گوش کسی نمی رسد. در میان اسناد منتشر شده در ویکی لیکس، گزارش هایی دیده می شود که به وضوح دخالت و نقش مستقیم امریکا در روند تروریست سازی را آشکار می کند. بر اساس این سندها، وزارت خارجه امریکا حتی بر جزئی ترین مسائل مالی و چرخه پول در این پروژه، از جمله دستمزدها و هزینه های جاری نیز اشراف دارد و برای نمونه، در چند مورد، رسیدهای مالی مربوط به شیخ ها و مفتی های بلندپایه وهابی دیده می شود که نشان می دهد چه مبالغی به طور مستقیم به آنها و دفاتر آنها پرداخت شده است. در سال ۲۰۱۰ به وزارت خارجه امریکا گزارش شده که چه میزان از بودجه این پروژه گسترده برای "خرید فتوا" هزینه شده است. این گزارش نشان می دهد بخشی از پول هایی که شیوخ ثروتمند وهابی به پاکستان و افغانستان می فرستند، به عربستان بازگردانده می شود تا به مفتی هایی پرداخت شود که فتوا و مجوز آنها برای انجام عملیات تروریستی و بمب گذاری لازم است. همچنین، گزارش و رسیدی مربوط به پیشوای یکی از شاخه های شیعه در پاکستان دیده می شود که نشان می دهد در سال ۲۰۰۵ تلاش شده، شیعیان نیز تشویق به بمب گذاری شوند و این بدان معنی است که امریکایی ها از این که ثروت عرب های وهابی برای کشتن خود آنها هزینه شود ابایی ندارند. شیوخ ثروتمند عربی، این پول ها را به ظاهر با عنوان کمک های بشردوستانه و کارهای خیریه، اما در اصل به نیت ترویج وهابیت و تربیت ماین گذاران انتحاری در اختیار موسسات و سازمان های به ظاهر مذهبی می گذارند. برایان هانت، کنسول ارشد امریکا در لاهور پاکستان که به طور مستمر گزارش هایی از روند فعالیت مدارس و مساجد وهابی ها در منطقه تحت پوشش خود به وزارت امور خارجه ارسال می کرد، در نومبر ۲۰۰۸ از جذب کودکان به این مراکز خبر داده بود. این گزارش در ویکی لیکس منتشر شده است. مدت کمی بعد از اشغال افغانستان و با وجود جنگ امریکا با طالبان و تندروهای سلفی، که ظاهرا هنوز هم ادامه دارد، متحدان اصلی امریکا در منطقه، یعنی عربستان سعودی و امارات، در پنجاب، مولتان، بهاوالپور و دره غازی خان، مدارسی تاسیس کردند تا بازهم "طالبان" تولید کنند! در زمان کوتاهی، در همسایگی اردوی ملی امریکا، ده ها سازمان خیریه با شاخه های جداگانه و متنوع دایر شد که به نوشته روزنامه گاردین، همه آنها تحت یک سازمان اصلی و با مدیریت واحد اداره می شوند. آنها به سرعت به نتیجه رسیدند و موفق شدند صدها بمب زنده، از نوجوانان و جوانان مناطق قبیله ای پاکستان و افغانستان تولید کنند. استعدادیابی و جذب افراد به این مراکز، بر اساس طرح هوشمندانه ای صورت می گرفت که از عهده تشکیلات تازه تاسیس اعراب و توان مدیریتی شیخ ها خارج بود و مهارت و تجربه نهادهایی با سابقه استعماری در عملکرد آنها به چشم می آمد. در این مکاتب که غریبه ها ساخته بودند، در ابتدا هیچ شخص غریبه ای دیده نمی شود و جذب نیرو و تدریس مقدماتی را مدیران و معلمان بومی، که می توانستند وهابی هم نباشند، انجام می دهند. از سال ۲۰۰۵ در پنجاب، کشمیر و سرحد، استخدام مربیان و معلمان محلی با سرازیر شدن پول های اهدا کنندگان و خیران عرب، به وسیله سازمان های خیریه آغاز شد. یکی از سندهای منتشر شده در ویکی لیکس، گزارشی است که به وزارت خارجه امریکا اطلاع می دهد، هزینه های مکاتب و کمپ های لشکر طیبه از طریق سازمان های امدادی به بهانه کمک به قربانیان زلزله کشمیر و سرحد تامین شده است. به گزارش شبکه خبر ایارن، در سال ۲۰۱۰ روزنامه گاردین نیز گزارش داد؛ پول هایی که ادعا می شود برای ساخت شفاخانه و مکتب در مناطق زلزله زده در اختیار سازمان خیریه فلاح بود، مستقیما صرف هزینه های گروه تروریستی طیبه شده است. در سند دیگری، از ملاقات مستقیم مسئول مالی لشکر طیبه با شیوخ مطرح سعودی پرده برداشته شده که نشان می دهد، آنها در سال ۲۰۰۵ از یک مفتی بلندپایه وهابی اجازه گرفته اند که بخشی از پول های موجود در دو حساب خیریه را صرف انجام عملیات نظامی کنند. هنگامی که سازمان های وابسته به تشکیلات وهابی ها موفق به ایجاد یک پایگاه در منطقه ای می شد (از طریق ساخت مسجد یا مکتب) ، کمک های مالی به آنجا سرازیر می شود. بر اساس گزارش هایی که پیش از این نیز منتشر شده، اهدا کنندگان عربستانی و اماراتی در سال ۲۰۱۱ بیش از ۱۰۰ میلیون دالر فقط به پنجاب سرازیر کردند. پس از جذب نیرو در مکاتب، عوامل وهابی وارد عمل شده و شروع به استعدادیابی از میان نوجوانان ۸ تا ۱۲ سال می کنند. آنها خانواده قربانیان خود را متقاعد می کنند که علت اصلی فقر و فلاکت شما، انحراف از اسلام واقعی است و برای خوشبختی و بازگشت به راه راست باید یک یا دو نفر از فرزندان خود را به خدمت اسلام در آورید. سپس بچه های ۸ تا ۱۲ ساله، به بهانه مقطع تحصیلی بالاتر و ادامه تحصیلات، استخدام می شوند و از آن به بعد، مکتب، عملا و آشکارا تبدیل به کمپ و فرقه می شود تا روحانیان و مربیان نسل بعدی و یا جهادگران وهابی، تربیت شوند. طی سال های اخیر، حدود ۲۰۰ مکتب، هریک با حدود ۱۰۰ شاگرد در روستاهای مناطق مولتان، باهاوالپور و دره غازی خان پنجاب تاسیس شده و ۵۰۰ مکتب نیز در گوجران فعالیت می کنند. محصولات این مکاتب، سال ها قبل شاخه های این شبکه را به ازبکستان، تاجیکستان، چچن و کشورهای عربی مانند تونس و لیبی گسترش دادند. سرازیر شدن سریع و سازمان یافته انواع تروریست ها از کشورهای مختلف به سوریه، یکی از نتایج فعالیت آنهاست. اما شاگردان ویژه این مکاتب به ایالت سرحد اعزام می شوند تا در کمپ های آموزشی جهادی، برای ماین گذاری و عملیات انتحاری آماده شوند. بر اساس اسناد، وزارت خارجه امریکا حتی از قیمت هر "جوان انتحاری" نیز خبر دارد و می داند که به ازای هر فرزند، حدود شش هزار و پانصد دالر به خانواده ها پرداخت می شود.

۱۳۹۲ فروردین ۲, جمعه

تاریخ نو روز کهن


تاریخ نوروز کهن
       
نوروز یکی از سنت های پر ارزش ومیراث فرهنگی  کشور کهن ما افغانستان   است. این کشور با داشتن دشتهای لاله زار کوهای شامخ ودره های پرخم پیچ  توانسته است جشن نوروز را آهنین سازد.نوروز با دیدن هزاران  فرازو نشیب ثابت باقی مانده و یکی از شاخص های اساسی فرهنگی آرین زمین محسوب می گردد.. تدویر مراسم شاندار وجهانی جشن نوروز هویت ملی  و علایق فرهنگی ، کشور باستان ما افغانستان را نشان می دهد .مبدا مراسم  جشن نوروز از قالب اقوام آریائی کشورهای اطراف آمو دریا  بخصوص بلخ وبخدی برخاسته با حرکت های اجتماع  مهاجرتها  و فتوحات اثرات خویش را  در طی زمان مکان به مکان انتقال داده  بواسطه  وارثین خود   به جشن  جهانی تبدیل نموده است.










لوئی دوبری باستان شناس فرانسوی مینویسد که کناره های آمو دریا زمانی  محلات پرجمیت ومردان اسپ سوار داشته است. او اظهار نمود که درین کناره ها آثار زیست بشری  بیشتر از بیست هزار سال قبل یافت گردیده است.  شهر بلخ اولین شهر آریائیها و اولین تمدن باشندگان این دوکناره هابوده است. این شهر پس از حفر 18 نهر مسیر پیشرفت وتمدن را در پیش گرفت. پس از ایجاد راه ابریشم  این شهر ثروت مند شده جمیت کثیری را در قلب خود جای داده  به مرکز آرین زمین تبدیل گردید.  نامهای باختریانه ، بخدی ام البلاد بلخ شریف را بخود گرفت. این شهر باستان در خود فرهنگ را تربیت نمود بنام جشن نوروز یاد می گردد. بخدی اقوام و ادیان زیادی را در فراز ونشیب خود پذیرفت ولی فرهنگ نوروز را درحفاظت گرفت. ادیان چون  بودائی زردشتی  اسلام فضای باختر زمین را پوشانید ولی نتوانست نوروز  را ازبین ببرد.  مردم صرف کیش نوروز را تغیر دادند. با وجودیکه در طول تاریخ حاکمیت   اقوام آریائی ، یونانی ، سکها، یفتلیان ،ساسانیان  اعراب ، مغل ، شیبانیان  ، سامانیان  ، تیموریان ،بابریان ، انگلیسها  مسلط گردید  ولی نتوانستند جشن نوروز را تغیر نام مکان وزمان دهند بلکه در جشن نوروز فرهنگ خودرا  علاوه نمودند .
پس از تاسیس بلخ وتمدن باختر تعداد نفوس آریائیها ازدیاد یافته بطرف جنوب هندوکش ایران ترکیه وکوهای تیانشان  چین وهند  مهاجرت نموده با خود فرهنگ جشن نوروز را انتقال دادند. پس از مدتی این قوم در هشت ساتراپی  مسکن گزین شده از خود تمدن نو را ایجاد نموده در فرهنگ جشن نو روز افزودند. اقوام آریایها پس از اشغال فارس تمدن بزرگ ودولت قوی را بنام هخامنشیان تاسیس نمودند. بلاخره سرحدات هخامنشیان الی مصر کشانید. بدین ترتیب سرحدات جشن  نوروز از خاورمیانه گذشته  تا افریقا رسید. پس از اشغال هند انگلیسها 150 فامیل هندی را به افریقا  منتقل ساخت امروز تعداد آنها به هزاران کشانیده نوروز را تجلیل می نمایند. پس از سال 1978 افغانها وایرانیان  در سراسر دنیا مهاجر شده  نوروز را با محافل شاندار وخیلی پر عظمت تجلیل می نمایند.  بدین  ترتیب نوروز جاودانه باقی خواهد ماند.  قبلاً نوروز در دوجای خوب تجلیل میشد مزار شریف چهل روز وکابل یک روز .  فعلاً در مزار شریف ازبکستان وتاجکستان تجلیل پر شان میشود .  جشن نوروز در ایران هم بخوبی تجلیل می گردد. ولی در ازبکستان وتاجکستان  مذهب دین سیاست نمی تواند فضای جشن نوروز را مکدر نماید زیرا درین جشن  زنان بیشتر از مردان هنر نمائی می نمایند. کشورهای که طور جمعی از نوروز تجلیل شاندار می نمایند عبارتند: افغانستان ، ایران، ازبکستان ، تاجکستان، قراقستان ، ترکمنستان ، قرغیزستان ، کوردستان، آذربایجان ، اویغورستان ، جاپان ، مصر وزرنگار افریقا میباشد.

جشن نوروز در کشورهای آسیای میانه

جاودان باد نوروز ما

۱۳۹۱ اسفند ۲۶, شنبه

تمدنهای عجیب باستان


تهیه و ترجمه: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ/ مریم محبعلی نژاد



. معابدی بر بلندای آسمان!!

چقدر نزدیک به خداوند... معابدی بر بلندای آسمان!!
مذهب آنها مهم نیست، آنچه مهم است این شگفتی‌های دورافتاده اند که جلوه ای از ایمان خالص و صلح دوستی ورای زمان و فضا می‌باشند. بعضی از آنها هنوز مسکونی اند و استفاده می‌شوند و برخی...
 
من فکر می‌کنم اینها زیباترین دیرها و معابد هستند. پنهان درمیان کوه‌ها، بسیار نزدیک به آسمان و پناهگاه‌هایی هستند در مکان‌هایی آرام و بسیار دور از جامعه مدنی. مذهب آنها مهم نیست، آنچه مهم است این شگفتی‌های دورافتاده اند که جلوه ای از ایمان خالص و صلح دوستی ورای زمان و فضا می‌باشند. بعضی از آنها هنوز مسکونی اند و استفاده می‌شوند و برخی دیگر گرد و غبار زمانه بر آنها نشسته و به فراموشی سپرده شده اند.

صومعه یا دیر سنت جورج، وادی کوئیلت در اورشلیم
سنت جورج
 
این صومعه که در ابتدا وقف باکره مقدس شده بود حدود سال 480 پیدا شد. سپس در قرن ششم بازسازی شده و شکوفا شد، اما سال 614 توسط ایرانی‌ها خراب شده و بعد از آن به صورت خرابه باقی ماند. ساختمان‌هایی که الان می‌بینید بین سال‌های 1878 تا 1901 بنا شده اند. کلیسا هم که وقف مریم مقدس شده است شمایل‌ها و نقاشی‌های دیورای زیبایی دارد؛ کلیسای سنت جان و سنت جورج که سنگ فرش‌های موزائیکی قرن ششم را درون خود حفظ کرده اند.. درون یک غار هم بقایای جسد راهب‌هایی که هنگام پیشروی ایرانی‌ها به اورشلیم کشته شدند وجود دارد.
 
معبد شیان کونگ، نزدیک داتونگ در چین 
معبد شیان کونگ
 
معبد شیان کونگ
این معبد معلق در آسمان در ایالت شانکسی در 500 کیلومتری جنوب غربی بیجینگ قرار دارد. این سازه جالب یکی از خطرناک‌ترین ساختمان‌های جهان است. تیرک‌های بلند چوبی تا لبه‌های خارجی ساختمان‌های معبد به سمت پایین ادامه پیدا کرده اند به سمت سوراخ‌هایی که در داخل صخره‌های عظیم آنجا تراشیده شده اند.
 
صومعه (دیر) آناپاسفا، متئورا، یونان
 
 
کلمه متئورا در زبان یونانی به معنای «معلق در آسمان» است، و ریشه کلمه‌های meteorite و meteorology به معنی شهاب سنگ و هواشناسی نیز همین کلمه است. صخره‌های به هم جوش خورده در متئورای یونان فرسوده شده و به صورت نوک‌تیز درآمده اند. بعد از آن راهب‌های قرون وسطی بر بالای آن دیرهایشان را بنا نهادند. این صومعه‌های دورافتاده در طول غارتگری‌های قرون وسطی و اشغال گری‌های ترکان عثمانی (بین سالهای 1453- 1829) به پیروان مذهب ارتدوکس یونان و فرهنگ هلنی  کمک کردند تا سنت‌های خودشان را حفظ کنند. 
 
صومعه Djurdjevi Stupovi، صربیا
 
این صومعه را اولین بار حاکم صربیا به نام استفان نمانجا در 171-1170 به کمک کتیبه سردر کلیسای اصلی کشف کرد. این صومعه در بالاترین نقطه از یک تپه قرار رفته است و از نظر موقعیتی هم به یکی از مکان‌های اصلی توریستی این منطقه تبدیل گشته است.
 
 پترا در اردن
پترا
پترا یکی از تاریخی ترین و باستانی ترین شهرهای روی زمین است، معبدی تراشیده شده در یبن صخره‌ها در محلی حفاظت شده که یکی از قدیمی‌ترینسیستم لوله کشی آب مربوط به این منطقه بوده. این مکان نماد شهر اردن محسوب می‌شود و یکی از پربازدید ترین مکانهای باستانی نیز هست. این معبد در سراشیبی کوه «هور» واقع شده است و در زمان باستان پایتخت حکومت نبطیانبوده است. پترا از سال 1985 در فهرست مکان‌های باستانی در یونیسف به ثبت رسید.
 
مدونا دل ساسو، سوئیس
 
مدونا دل ساسو
 
مدونا دل ساسو
معبدی در ارتفاعات شهر لوکارنو، مکان مقدسی که در لبه کوه و در مکانی خطرناک جنگلی قرار گرفته است. کلمه ساسو به معنی صخره است، این کلیسا در قرن نوزده وقتیکه یکی از راهب‌های محلی ادعا کرد وقتی که او در جنگل قدم می‌زده مدونا بر او ظاهر شده، معروف شد.
 
معبد کوه پوپا، میانمار
 
معبد کوه پوپا
 
معبد کوه پوپا
 
معبد کوه پوپا
شکوه باعظمت ارتفاعات، واقع شده در ارتفاع 2.417 فوتی بر بالای تپه، این معبد بودایی جلوه ای زیبا به این منطقه بخشیده است. نمونه ای جالب از ساخته دست بشر که با طبیعت بکر و زیبا ترکیب بدیعی فراهم می‌کند که خود دلیلی برای جذب سالانه هزاران گردشگر از سراسر جهان است.
 
معبد گلوژن، بلغارستان
 
معبد گلوژن
طبق یک افسانه این معبد قرن سیزدهم (1224) وقتیکه knyaz Georgi Glozh اوکراینی با اجازه ایوان آسن دوم در این منطقه ساکن شد، ساخته شد. او معبدی با نام سنت جرج را بنا کرد که شمایل آن را با خودش آورده بود. این تمثال چندین بار ناپدید شد تا اینکه آخرین بار روی یک تپه نزدیک روستایی که این فرد زندگی می‌کرد یافت شد. بنابراین اتفاق راهب‌ها این را علامتی الهی دانستند برای اینکه معبد باید به این روستا انتقال پیدا کند و بالاخره در پایان قرن 14 این کار را انجام دادند.
 
لی مونت سنت میشل، فرانسه
 
لی مونت سنت میشل
 
لی مونت سنت میشل
مونت سنت میشل جزیره کوچک صخره ای در حدود 1 کیلومتری از سواحل شمالی فرانسه در مدخل رود کوئسنون در نورماندی واقع شده است. اینجا بیشتر به خاطر صومعه بندیکت قرون وسطایی به شهرت رسیده است. کلسیا و مناره‌هایش بیش از 1 کیلومتر از قطر صخره‌هایی که از آبهای کانال انگلیس بیرون آمده اند را اشغال کرده اند.
1.    تئوتیهواکان
نام مکانی باستانی در حوزه آبگیر مکزیک است و مجموعه ای از اهرام را در خود جای داده که ساختارشان مشابه ساختمان هاییست که به زبان محلی به آن تئوتیهواکان می گویند.
این اهرام شگفت انگیز  که تاریخچه ساختشان به عصر پیش کلمبیا باز می گردد، دارای خانه های مسکونی، دیوارنما و هرم هستند.
گفته می شود این مکان شهری با 100 هزار نفر جمعیت بوده است.
2.    معبد کارناک
این معبد که در مصر واقع شده، چشم هر بیننده ای را خیره می کند. اولین پرسشی که با دیدن این معبد به ذهن بیننده می رسد این است که انسان های آن زمان چگونه توانسته اند چنین ساختار دقیقی را بدون کمک گرفتن از فناوری های کامپیوتری بنا کنند.
مورخان بر این باورند که این معبد در حدود قرن شانزدهم ساخته شده است.
3.    معابد و بتکده های باگان
هر چند امروز همچون خرابه ای می نماید، اما پیشینه ای با شکوه دارد. این بنا در برمه و در شهر باگا قرار گرفته و اعتقاد بر این است که این مکان کانون تمدن های اولیه بوده است.
در حال حاضر، تعداد زیادی معبد و بتکده با وضعیتی اسفناک به شدت نیازمند مرمت و بازسازی هستند که اگر به آنها توجه نشود، فرو خواهند ریخت.
مهمترین دلیل اینکه باگان این روزها وضعیت مناسبی ندارد این است که ارتش برمه از به رسمیت شناختن بناهای تاریخی به عنوان میراث جهانی امتناع می ورزد.
4.    شهر ممنوعه
شهری قدیمی در پکن، پایتخت چین است. بسیاری از گردشگرانی که این بنا را دیده اند، تماشای آن را به دیگران هم توصیه می کنند.
قدمت شهر ممنوعه به دهه 1400 می رسد، اما در حال حاضر بسیاری از آن از بین رفته ولی حدود 980 ساختمان باقی مانده فضایی نزدیک به 7/8 میلیون فوت مکعب را به خود اختصاص داده اند.
این شهر در واقع روایتگر فرهنگ چینی است و بسیاری از ساختمان هایش زیر نظر موزه کاخ هستند، هرچند برخی دیگر از آنها هنوز هم مورد استفاده دولت قرار می گیرند.
5.    تخت جمشید
این بنای باشکوه که در مرودشت در استان فارس واقع شده را داریوش بزرگ بنیان گذاری کرد و پسرش خشایارشا و نوه اش اردشیر اول بر وسعت و بزرگی اش افزودند.
در این شهر باستانی ایران که طی سالیان پیوسته، پایتخت مجلل و تشریفاتی امپراتوری ایران در زمان امپراتوری هخامنشیان بوده‌است، مجموعه کاخ‌هایی به نام تخت جمشید وجود دارد.
باور تاریخدانان بر این است که اسکندر مقدونی سردار یونانی در ۳۳۰ پیش از میلاد، به ایران حمله کرد و تخت جمشید را به آتش کشید و احتمالا ً بخش عظیمی از کتابها، فرهنگ و هنر هخامنشی را با اینکار نابود کرد.
تخت جمشید با نام‌های پارسه، هزارستون، چهل منار و پرسپولیس نیز معروف است.
6.    آنگکور وات
این مکان باستانی که در کامبوج واقع شده، برای دهه ها پایتخت این کشور بوده است. اگرچه درهای این مکان به روی علاقه مندان بسته است، اما ارزش مذهبی زیادی برای کلمبیایی ها دارد.
تاریخ دانان قدمت این اثر باستانی را قرن 12 میلادی تخمین می زنند.
7.    بالی
بسیاری تاریخ اندونزی را بیشتر از هر جای دیگر با نام بالی می شناسند؛ جاییکه سالانه میزبان هزاران گردشگر از سراسر دنیاست.
اکثر هندوهای اندوزی دربالی ساکن هستند و این مکان باستانی به خاطر رویدادهای فرهنگی و آثار هنری که در آن وجود دارد، شهرت پیدا کرده است.
8.    ماچو پیچو
باور تاریخ دانان این است که این مکان باستانی که در دره ارومبامبا در پرو قرار دارد، به دست قبیله اینکا درست پیش از ورود کلمبیایی ها بنا نهاده شده است.
این مکان در حدود 100سال کانون قدرت اینکاها بوده است و به دنبال از میان رفتن اینکاها و تا سال 1911 به حال خود رها شده بود. با این وجود گزارش های دیگری نیز وجود دارد که نشان می دهد این منطقه درسال 1847 کشف شد.
9.    تاج محل
می گویند شاه جهان تاج محل را به یاد همسر فقیدش در هند بنا نهاد. این بنا در آگرا واقع شده است و یکی از هشت شگفتی جهان به حساب می آید.
تنها انگیزه بسیاری از بازدیدکنندگان تاج محل این است که ببینند، شاه جهان به عشق همسرش چه کاری انجام داده است. شکی نیست که شاه جهان با این کار خود بخش مهمی ازتاریخ را رقم زده است.
10.    دیوار چین
هنوز هم برای همه سوال است که چطور تنها ردپای زمین که می توان از آسمان آن را دید، دیوار چین است، شگفتی که این بنا را در زمره برترین آثار باستانی جهان قرار داده است.
دیوار بزرگ چین در واقع مجموعه ای از دیوارهاست که در شمال چین کشیده شده اند و هدف اصلی چینی ها از این دیوار کشی حفاظت از کشور در برابر تهاجم خارجی ها بوده است.
طول این دیوار حدود 5هزار 500 مایل تخمین زده شده است.
11.    اهرام سه گانه
اهرام سه گانه مصر هم که از شگفتی های معماری در دنیا قلمداد می شوند در این فهرست حضور دارند. این اهرام در فهرست عجایب هفتگانه دنیا نیز جای دارند.
مصر باید صنعت گردشگری خود را تا حد زیادی مدیون این اهرام پر ابهت و در عین حال آرام بداند، چرا که سالانه میلیون ها گردشگر برای دیدن آنها به این کشور سفر می کنند.


10 حقیقت جالب در مورد تمدن اسرارآمیز مایا!! (+تصاویر)

 10 حقیقت جالب در مورد تمدن اسرارآمیز مایا!! (+تصاویر)
قربانی کردن انسان برای اهداف مذهبی و یا پزشکی یکی از موضوعاتی است که اکثر مردم در مورد مایاها می‌دانند- اما آنچه اغلب مردم نمی‌دانند این است که آنها هنوز هم قربانی می‌کنند. اما...

گفته شده که مایاها تمدنی نیمه آمریکایی هستند که تنها با خط کاملا پیشرفته پیش از کلمبیایی شناخته می‌شدند، در زمینه هنر، معماری و تجهیزات نجومی ‌و ریاضیات نیز شهرت داشتند. تصورات اشتباه خیلی زیادی در مورد تمدن مایا وجود دارد و این فهرست مطمئنا خط بطلانی بر حداقل یک یا دو مورد از این اشتباهات خواهد کشید. علاوه براین در این متن حقایقی که شما هیچ وقت در مورد تمدن مایا نمی‌دانستید در اختیارتان می‌گذاریم.

1. راز باستانی
 
تمدن مایا

حقیقت: هیچ کس واقعا نمی‌داند که چه چیزی باعث نابودی فرهنگ مایا شد.
به خاطر دلایلی که هنوز هم مورد بحث اند، مناطق اصلی زندگی مایا که در سطحی پایینتر از زمین اصلی قرار داشت به مرور و در طول قرون 8 و نهم شیب بیشتری پیدا کرد و پس از آن کم کم رو به نابودی رفت. این ادعا با نوشته‌های تاریخی و سازه‌های معماری در مقیاس بزرگ پیوند دارد. تئوریهای غیر اکولوژی در مورد نابودی مایا به چندین زیر گروه در یک رده، مثل زیاد شدن جمعیت، تاراج خارجیها، شورش و طغیانهای محلی و فروپاشی مسیرهای تجاری  دسته بندی می‌شوند. فرضیه‌های اکولوژی شامل حوادث طبیعی، ‌بیماریهای واگیردار وتغییرات آب و هوایی می‌شوند. حالا دلیل و شاهدی دال بر افزایش جمعیت اضافه بر ظرفیت محیط بوده که موجب فرسودگی پتانسیل‌های زراعتی و شکار بیش از اندازه حیوانات می‌شده و همین عامل نابودی تمدن مایا را تضمین می‌کرده است. برخی از محققین به تازگی استدلال کردند که خشکسالی 200 ساله شدید و سختی منجر به سقوط و فروپاشی تمدن مایا شده است.
 
2. زندگی ادامه دارد...

 تقویم مایا
 
حقیقت: تقویم مایایی پایان جهان را پیشگویی نمی‌کند.
اول از همه اینها باید بگوییم که مایاها فقط یک تقویم ندارند بلکه آنها تقویمهایی دارند که با هم ارتباط دارند. در افسانه‌هایی گفته شده که در این تقویم long count  (که در بالا آورده شده) زمان به پایان رسیدن جهان مشخص شده است.
طبق افسانه‌های مایا ما در جهان چهارم یا جهان «آفرینش» که در افسانه‌ها ازش صحبت شده زندگی می‌کنیم. در تقویم long count آخرین خلق یا آفرینش در 12.19.19.17.19 به پایان می‌رسد. که این سلسله مراتب دوباره در 20 دسامبر 2012 اتفاق می‌افتد. طبق این گفته مایاها الان زمان جشن بزرگ به خاطر رسیدن به انتهای چرخه آفرینش فرا رسیده است. این سخن به معنی رسیدن به پایان جهان نیست بلکه منظور از این جمله شروع یک عصر جدید است. مگر 31 دسامبر هر سال پایان جهان محسوب می‌شود؟ خیر- ما در این روز وارد سال جدیدی می‌شویم. این مساله شبیه دوره‌های آفرینشی تمدن مایاست. درحقیقت مایاها ارجاعهای زیادی به تاریخهایی دارند که بعدها در سال 2012 رخ می‌دهد. در حقیقت نظریه پایان یافتن جهان در سال 2012 (باتوجه به افسانه مایایی) را اولین بار خوزه آرگیولس سال 1987 در کتابش به نام The Mayan Factor: Path Beyond Technology مطرح کرد.
 
3. آخرین قلمرو حکومتی مایا
 
تمدن مایا
 
حقیقت: آخرین حکومت تمدن مایا تا سال 1697 وجود داشت.
شهر جزیره‌ای  تایاسال مکان آخرین پادشاهی مستقل تمدن مایا محسوب می‌شد و برخی از کشیشان اسپانیایی تا سال 1969 با مسالمت و آرامش آخرین پادشاه ایتزا یعنی کانک Canek را ملاقات و موعظه می‌کردند. پادشاهی ایتزا بالاخره در  13 مارچ 1697 تسلیم اسپانیایی‌ها شد.  حالا مصنوعات و بناهای باستانی در چیچن ایتزا که همه ما می‌شناسیم، در این آخرین منطقه خودمختار واقع شده است. قابل توجه اینکه بیشتر زمینهایی که این مکانهای باستانی در آنجا واقع شده، جزو زمینهای خصوصی یک خانوده محسوب می‌شود، درحالیکه دولت آنها را متعلق به خود و درحقیقت خود را اداره کننده این مکانها می‌داند.
 
4. سونا
 
تمدن مایا
 
حقیقت: مایاها از سونا استفاده می‌کردند!
حمامهای آرامش بخش یا zumpul-ché جایی بود که مردم مایایی زمان باستان خودشان را در آنجا تطهیر و شستشو می‌کردند. این حمامها خیلی شبیه سونای امروزی و ساختاری، دیوارهای سنگی و سرپوشیده داشت همراه با یک دریچه یا سوراخ کوچک در قسمت سقف. آبی که از صخره‌های سنگین وارد اتاق می‌شد تولید بخار کرده و این روند شرایطی فراهم می‌کرد که تمام ناپاکیها و کثیفیها نابود شود. پادشاهان مایا عادت داشتند بعد از ملاقاتهایشان حمام سونابگیرند تا احساس سرزندگی و همچنین پاکی داشته  باشند.

5. Ball Courts
 
تمدن مایا

حقیقت: مایاها ball court را به عنوان محلی برای بازی کردن می‌ساختند.
بازیهای توپی Mesoamerica ورزشی با انجمنهای آیینی بود که مردم پیش-کلمبیایی بالغ بر 3000 سال از این ورزش استقبال می‌کردند. در طول دوره ای هزار ساله انواع مختلفی از این بازی در سرزمینهای مختلف وجود داشته و هنوز یک نمونه مدرن از این بازی به نام ulama در معدودی از مکانها  و بین افراد بومی ‌طرفدار دارد. Ballcourts مکانهایی عمومی ‌بودند که برای حوادث مهم فرهنگی و فعالیتهای آیینی مثل جشنواره‌ها و اجراهای موسیقی مورد استفاده قرار می‌گرفتند. این مکان از سراشیبی‌های پله دار تشکیل می‌شد که به صحن مراسم یا پرستشگاه‌های کوچک منتهی می‌شد، ball court‌ها شبیه حرف “I” بود که تقریبا در تمام شهرهای کوچک مایا یافت می‌شد.
 
6. مواد مخدر
 
تمدن مایا
 
حقیقت: مایاها از مسکن و مواد مخدر استفاده می‌کردند.
مردم مایا در مراسم مذهبی‌شان به طور مرتب از داروهای توهم زا استفاده می‌کردند (که از مواد طبیعی تهیه می‌شد)، اما در زندگی روزمره‌شان نیز برای تسکین درد نیز از این مواد استفاده می‌کردند. معمولا  از گیاهانی مثل peyote، نیلوفر، بعضی از قارچها، تنباکو و گیاهان دیگر برای ساختن نوشیدنی‌های الکی استفاده می‌کردند. علاوه براین همانطوری که در شعرهای مایایی گفته شده و بر سنگها تراشیده شده؛ آنها از برای جذب سریعتر و تاثیرگذاری بیشتر مواد مخدر،داروی مایع و آیینی را به خودشان (از راه مقعد مانند عمل تنقیه)  تزریق می‌کردند. در بالا تصویر مجسمه مایایی را می‌بینید که از تزریق این مایع به بدنش لذت می‌برد!

7. قربانیان 
قربانیان تمدن مایا

حقیقت: بعضی از افراد مایا هنوز هم قربانی و خونریزی دارند
قربانی کردن انسان برای اهداف مذهبی و یا پزشکی یکی از موضوعاتی است که اکثر مردم در مورد مایاها می‌دانند- اما آنچه اغلب مردم نمی‌دانند این است که آنها هنوز هم قربانی می‌کنند. اما هیجان زده نشوید! الان خون مرغ جای خون انسان را گرفته است. امروز هنوز هم اقوام مایا سنتهای آیینی اجدادشان را حفظ کرده اند.آیین نماز و دعا، هدایا، قربانی‌های خونی (که الان مرغها جای انسان را گرفته اند)، رقصها، مهمانی‌ها، و نوشیدنی‌های آیینی هنوز هم از رسومات دینی و سنتی آنها محسوب می‌شود.

8. دکترهای عالی
 
تمدن مایا

حقیقت:
 مایاها روشهای درمانی بسیار خوب و جالبی دارند.
سلامت و علم پزشکی در میان مایای باستانی ترکیب پیچیده ای از ذهن، بدن، مذهب، مراسم آیینی و دانش محسوب می‌شد. مهم‌تر از همه اینها کسانی برای وظایف پزشکی انتخاب می‌شدند که آموزشهای عالی و درستی دیده بودند. این مردان «شامان» نامیده می‌شدند و به عنوان واسطه ای بین دنیای فیزیکی و دنیای معنوی عمل می‌کردند. آنها برای رسیدن به هدفشان یعنی شفا بخشیدن بیماران، و پیش‌بینی کردن و کنترل کردن حوادث فوق طبیعی تمرین جادوگری هم می‌کردند. از زمانیکه دانش پزشکی شدیدا با جادوگری و مذهب غرابت پیدا کرد، برای شامانها هم بسیار ضروری و واجب بود که مهارتهای پزشکی و دانش خود را توسعه بخشند. معروف بود که مایاها زخمها را با موی انسان بخیه می‌زدند، شکستگی استخوان را درمان می‌کردند و حتی در زمنیه جراحی دندان هم مهارت داشتند از سولفید آهن برای پر کردن دندان استفاده می‌کردند و ابزارهای جراحی می‌ساختند.
 
9. دوران کودکی مایا
 
تمدن مایا

حقیقت: مایاها به زیبایی و تربیت بچه‌هایشان اهمیت می‌دادند
مایاها همواره آرزو داشتند بچه‌هایشان تواناهایی جسمی‌ غیرطبیعی داشته باشند. برای مثال در سنین خردسالی تخته‌هایی را روی پیشانی بچه‌ها محکم فشار می‌دادند تا پیشانی پهنی داشته باشند. یکی دیگر از معیارهای زیبایی برای بچه‌های مایا چپ بودن چشمها محسوب می‌شد! بنابراین پدر و مادرها برای رسیدن به این هدف اشیائی را جلوی چشمهای نوزاد تازه به دنیا آمده آویزان کرده و آن را تکان داده تا بر اثر مداوت و تکرار این عمل چشمهای بچه دیگر برای همیشه چپ بشود!!حقیقت جذاب دیگر در مورد کودکان مایا این است که بیشتر آنها را بر اساس روزی که در آن به دنیا می‌آمدند نام گذاری می‌کردند. هر روز سال برای بچه‌های پسر و دختر و والدین اسم خاصی داشت و ازشان انتظار می‌رفت که این سنت را انجام دهند.
 
10. فرهنگی که ادامه دارد...
 
تمدن مایا

حقیقت: هنور افراد زیادی از تمدن مایا در مناطق خاص خودشان زندگی می‌کنند
درحقیقت بالغ بر 7 میلیون مایایی در مناطق خاصی زندگی می‌کنند، تعداد زیادی از آنها نیز طوری زندگی می‌کنند تا بتوانند آنچه از میراث فرهنگی برایشان باقیمانده را حفظ کنند. بعضی از آنها به طور کامل با فرهنگ مدرن منطقه ای که در آن زندگی می‌کنند خودشان را وفق داده اند، در حالیکه دیگران زندگی ویژه سنتی و باستانی خود را ادامه می‌دهند و اغلب اوقات به یکی از زبانهای مایایی به عنوان زبان اول صحبت می‌کنند. بیشترین جمعیت از افراد مایا در ایالتها و شهرهای مکزیک مثل Yucatán، Campeche، Quintana Roo، Tabascoو Chiapas، و در بعضی کشورهای آمریکای مرکزی مثل Belize، گوآتمالا و قسمتهای غربی هوندوراس و الساوادور پراکنده اند. و جالب است بدانید امکان دارد بعضی از کلمات مثل shark به معنیکوسه و cocoa به معنی کاکائو از زبان مالایی گرفته شده باشند. حالا برایتان یک جمله مالایی را می‌نویسیم تا اگر با یک مالایی برخورد کردید  حداقل بتوانید یک جمله صحبت کنید!
در زبان Yucatec مالایی جمله Jach Dyos b’o'otik برای تشکر کردن به کار می‌رود و معنی آن می‌شود "ازت متشکرم"

اسرار آمیزترین مناطق جهان!!

اسرار آمیزترین مناطق جهان!!
در سطح شنهای بیابان پامپا در حدود 300 شکل ساخته شده از خطهای مستقیم حک شده که شامل فرمهای هندسی و تصاویر حیوانات و پرندگان و شکلهای دیگر بوده و تنها...
 
 تعداد زیادی از کارشناسان مشهور اظهار می‌کنند که احتمالا مکانهای اسرارآمیز در سرتاسر جهان که به کمک تکنولوژی و دانش پیشرفته ایجاد شدند (شاید پیشرفته‌تر از زمان ما) تحت نفوذ و سیطره تمدنهای گمشده بودند.
برخی هم عقیده دارند که هیچ تمدن بسیار پیشرفتهای تا به حال روی زمین وجود نداشته و تمام علوم عالی از انسان‌های فضایی زمان باستان که از آسمان به زمین آمده بودند به ارث رسیده است.
اما اکثر دانشمندان با هیچ کدام از این نظرات فوق موافق نبوده و سعی در تشریح رازهای باستانی مربوط به آیین و مذاهب روی کره زمین دارند.
در این متن سه مکان را به عنوان مرموزترین مناطق جهان به شما معرفی می‌کنیم، البته مکانهای مرموز بیشتری در سراسر زمین وجود دارند که ذهن ما را تسخیر کرده اند؛ چراکه انگار از جهان دیگری آمده اند!

استون هنج

آیا کسی وجود دارد که تا بحال در مورد استون هنج چیزی نشنیده باشد؟ استون هنج یکی از معروف‌ترین مکانهای اسرارآمیز جهان به شمار می‌آید. این مجسمه‌های غول پیکر سنگی چه ویژگی‌هایی دارند؟ چرا این مکان باعث ایجاد بحث و جدلهای فراوان در جامعه علمی‌ شده؟
استون هنج بنای تاریخی سنگی که در سالسبری انگلستان جنوبی واقع شده عمدتا دربرگیرنده 30 سنگ قائم می‌شود (یا سارسن‌ها، که هر کدام بیشتر از 10 فوت ارتفاع و 45 تن وزن دارند) این سارسن‌ها با 30 نعل درگاه که به صورت افقی و تخت رویشان قرار دارند تشکیل یک دایره متصل را داده‌اند. در داخل این دایره نیز چرخه‌ا‌ی مشابه تشکیل شده است و آنها هم به سبک دیرک و نعل درگاه ساخته شده‌اند.
شاید بگویید بناهای تاریخی بزرگ خیلی زیادی روی کره زمین وجود دارد که بعضی از آنها از استون هنج جذاب تر هستند! پس چه جیز خاصی در این غولهای سنگی نهفته است؟
برای تمام این سئوالهای پاسخهای دقیقی وجود ندارد.
کاربردشان چه بوده؟ یک رصدخانه ستاره شناسی، مکان مذهبی و آیینی یا چیزی ماوراء طبیعی؟ چه کسی آن را ساخته و چگونه؟
 

بعضی افراد گفته اند که دروییدها (کاهنان مذهب سلتی) این بنا را ساخته اند، اما واقعا ما چیز زیادی از این بنا نمی‌دانیم.
باستان شناسان تاریخ ساخت آن را بین 5000 تا 3000 سال پیش ذکر کرده اند، پس این بنا حتی قبل از استفاده کردن نوع بشر از ابزارهای فلزی ساخته شده بود.
حال بدون در نظر گرفتن اینکه چه کسی استون هنج را ساخته، واضح است که هزاران نفر در طراحی و به وجود آوردن آن سهیم بوده اند. فقط کشاندن چنین سنگهای عظیمی ‌از مارلبورگ (30 کیلومتری جنوب استون هنج)  کاری بس عظیم و بزرگ است. و چگونه امکان دارد چنین سنگهایی برپا شده باشند؟!
این کار یک شاهکار جالب مهندسی محسوب می‌شود و افسانه‌های بسیاری هست که قدرت و توانایی را منعکس می‌کند تا توضیح دهد چگونه انسانهای اولیه این سنگهای سنگین را حمل و جابجا کرده‌اند!
حتی در خلال افسانه‌های آرتور از استون هنج نام برده شده و اسم فردی به ناممرلین به عنوان معمار ذکر شده است.
 
 
جالبترین موضوع این است که استون هنج در جهات نقاط انقلاب و اعتدالی ستاره شناسی قرار گرفته و زمان طلوع خورشید در خط افق نور خورشید به طور کامل بین فواصل خرسنگ‌ها ظاهر می‌شود.
بی شک چنین چیزی تصادفی نیست و شاید با داستانهای مربوط به سرآغاز و مبدا این مکانهای مرموز ارتباط داشته باشد.

خطوط نازکا
 

خطوط نازکا فوق‌العاده‌ترین گروه جئوگلیپس‌ها (geoglyps) در جهان هستند. آنها در بیابان نازکا بین شهرهای نازکا و پامپا روی پامپاس دی جوناما در پرو واقع شده اند.
در سطح شنهای بیابان پامپا در حدود 300 شکل ساخته شده از خطهای مستقیم حک شده که شامل فرمهای هندسی و تصاویر حیوانات و پرندگان و شکلهای دیگر بوده و تنها از آسمان و بالا به وضوح قابل رویت هستند.

3 نکته
 مرموز در نازکا پلاتیو قابل بررسی است:
1. خطوط مستقیم با کیلومترها فاصله در تمام مسیرها در بخشهایی از پامپاس یکدیگر را قطع می‌کنند.
2. تعداد زیادی از فرم این خطها به صورت شکلهای هندسی است: مثل زاویه‌ها (کنج‌ها)، مثلث‌ها، شکل‌های خوشه ای، مارپیچ‌ها، مربع‌ها، خطوط مواج و غیره.
3. تعداد زیادی از خطوط نیز به شکل حیوانات درآمده اند.
 
با بررسی نقشه خطوط نازکا موضوعات زیر مطرح می‌شود:
 

طبق باور مردم جئوگلیپس‌ها را گروهی از افراد به اسم نازکا ساخته اند، اما چرا و چگونه آنها این شگفتی‌های جهان را خلق کردند که اصلا قابل توضیح و تشریح کردن نیستند؟
از وقتیکه مشخص شد خطوط نازکا به جز از یک جایگاه بالاتر قابل رویت نیستند، فرض می‌شود که مردم نازکا هرگز نتوانسته اند حاصل کاشان را از جایگاه بالاتر ببینند!
بنابراین فرضیه‌ها و تصورات خیلی زیادی در مورد توانایی‌های سازندگان و انگیزه‌های آنان وجود دارد.
 
 
آیا امکان دارد جئوگلیپس‌ها تمثال‌های خدایان حیوانی یا طرح‌های صورتهای فلکلی باشند؟
آنها راه و مسیر بوده اند یا عقربه‌های نجومی ‌و یا حتی شاید یک نقشه خیلی عظیم؟
اگر مردمی‌که 2000 سال پیش اینجا زندگی می‌کردند فقط از تکنولوژی ساده ای بهره مند بودند، چگونه برای ساختن چنین شکلهای دقیقی برنامه ریزی کرده اند؟ آیا از یک نقشه پیروی کرده اند؟ اگر اینگونه بود چه کسی آن را ترتیب داده؟ و بالاخر در ظاهر تمام اینها به دنیای ماورایی تعلق دارند.
به منظور معرفی کردن خطوط نازکا، که با جابجا کردن صخره‌های بیابان برای نشان دادن سطح زیرین شنهای صورتی کمرنگ ساخته شده اند، بازدید کننده‌ها اغلب توضیحاتی تخیلی ارائه می‌دهند: از باندهای پرواز برای سفینه‌های فضایی تا راه‌هایی برای قهرمانان المپیک، از اُپ آرت (هنر بصری) تا پاپ آرت، و در نهایت تارصدخانه‌های ستاره شناسی...

جزیره ایستر
 

جزیره ایستر (راپانویی در زبان بومی) مستعمره کشور شیلی و در جنوب شرقی اقیانوس آرام قرار دارد. راپانویی جزیره ای کوچک، پر از پستی و بلندی و اکنون بدون درخت از منشا آتشفشانی می‌باشد. این جزیره غیرعادی‌ترین منطقه دورافتاده جهان خوانده شده، اما چیزهای دیگری هم هست که این مکان را از مکانهای دیگر روی کره زمین مجزا می‌سازد.
در این جزیره صدهای مجسمه خرسنگی به شکل انسان وجود دراد که موآی نام دارند.
اغلب مو آی‌ها از خاکسترهای آتشفشانی و فشرده شده  متراکم و خاص تراشیده شده اند. بزرگترینشان وزنی بالغ بر 165 تن را داراست و ارتفاعش به 220 متر می‌رسد. برخی از مو آی‌های عمودی (ایستاده) تا گردن در زیر خاک پنهان شده اند.
این سازه بسیار عظیم که در جزیره ای کاملا بایر و خشک (فقط با مقدار کمی ‌سبزه) وجود دارند به سرعت و در نگاه اول ذهن‌ها را تسخیر می‌کند. واقعا چگونه چنین چیزی امکان دارد؟ چه کسانی این تندیسها را ساخته و دلیلشان از خلق آنها چه بوده؟
 
بعضی از داشنمندان می‌گویند ساکنان جزیره ایستر یعنی راپانویی از پلی نزیآمده بودند. اما شباهتهای این مجسمه‌ها به مجسمه‌های سنگی هندی اطراف دریاچه تیتیکاکا در جنوب آمریکا جالب و درخور توجه است آیا این تشابه تصادفی بوده؟ متخصصین قادر نیستند به طور دقیقی کاربرد مجسمه‌های مو آی را توضیح دهند. بعضی از آنها اعتقاد دارند که این مجسمه‌ها هم  نماد  قدرت و هم مذهب و سیاست بوده اند.
یکی از بزرگترین اسرار جزیره ایستر در مورد این بود که این سنگها چگونه از معدن سنگ تا صفه‌هایشان یا ahus (گاهی فاصله ای بیشتر از 20 یا 25 کیلومتر) منتقل می‌شدند؟
طبق افسانه راپانویی موآی خودش از معدن سنگ راه می‌افتاده! بعضی نیز این مجسمه‌ها را به مراسم آیینی نسبت می‌دهند.
آیا همین موضوع باعث شده تا سختیهای ذاتی را برای جابجا کردن اینها متقبل شوند؟
آیا کسانی با فرض اینکه نباید زحمت جابجا کردن سنگها را به خود بدهند در معدنها می‌ماندند؟
یا شاید افراد جزیره ایستر از قدرتهای ماورایی کمک می‌گرفتند و با توانایی فوق طبیعی آنها را تراشیده و سپس موآی‌ها را حرکت می‌دادند؟
 
جزیره ایستر بیشتر به نام‌های ته- پیتو- او- ته- هنا به معنی «داستان جهان» وماتا-کی-ته- رانی به معنی «چشمانی نظاره گر به بهشت» مشهور است.
این نامهای باستانی و جزئیات بسیار زیاد اسطوره ای به احتمالاتی اشاره دارند مبنی بر اینکه این جزیره دورافتاده شاید قبلا هم یک شاخص جغرافیایی و هم رصد خانه ستاره شناسی تمدنی فراموش شده اما بسیار قدیمی‌ بوده است.
 
تهیه و ترجمه: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ/ مریم محبعلی‌نژاد
ا

قدیمی‌ترین شهرهای جهان که هنوز مسکونی‌اند! (+عکس)

قدیمی‌ترین شهرهای جهان که هنوز مسکونی‌اند! (+عکس)
شوش بارها و بارها در زمان حکومت ایلامی‌ها، بابلیان، هخامنشیان، یونانیان، پاریتان، ساسانیان و دیگر تمدن‌های ایرانی جزو مراکز اصلی حکومت و از شهرهای مهم بوده است. این شهر در دوران...
 
1- دمشق- سوریه
دمشق
دمشق پایخت کنونی کشور سوریه، تاریخچه ای باستانی و حدود 12.000 سال قدمت دارد. این شهر در منطقه ای حاصلخیز و پرآب واقع شده که آب آن از رودخانه «برادا» تامین می‌شود. دمشق هدف اصلی و قابل توجه بسیاری ار پادشاهان و فاتحین در طول تاریخ بوده است.
امروزه هم بالغ بر 4 میلیون نفر در مناطق شهری دمشق زندگی می‌کنند و البته شاید دلیل اصلی آن  شبکه‌های آب رسانی پیشرفته به جای مانده از 3500 سال پیش باشد که منجر به ایجاد ساختارهای زیادی از فضای سبز و پارک‌های تفریحی شده است. دمشق از سال 1979 به عنوان یکی از مناطق باستانی جهان در یونسکو به ثبت رسیده است.
 
2-اریحا، فلسطین
 
اریحا
شهر باستانی اریحا قدیمی‌ترین شهر دیوار کشی شده جهان است، همراه با بقایای برج و باروهای سنگی که قدمتشان به حدود 9000 سال قبل از میلاد بازمی‌گردد. حتی در برخی از کاوش‌های باستانی شناسی نشانه‌هایی از سکونت انسانی بیشتر از 11000سال پیش از میلاد یافت شد.
شهر اریحا نه تنها طی چند صد قرن به طور مستمر محل استقرار و زندگی بوده، بله دانشمندان چندین لایه روی یکدیگر که نشان از زیستگاه‌های مختلف بوده را کشف کرده و این نشان می‌دهد که یک ساختمان بر روی بقایای ساختمان‌های قبلی ساخته شده است.
 
اریحا
 
3- شوش- ایران
 
شوش- ایران
 
تاریخ این شهر ایران تقریبا به 8000 قبل از میلاد برمی‌گردد، شوش بارها و بارها در زمان حکومت ایلامی‌ها، بابلیان، هخامنشیان، یونانیان، پاریتان، ساسانیان و دیگر تمدن‌های ایرانی جزو مراکز اصلی حکومت و از شهرهای مهم بوده است. این شهر در دوران اوج و افتخار خود کمتر روزهای آرام به خود دیده است.
 
شوش- ایران
شوش شهری است که لوح معروف حمورابی در آن کشف شد. لوح یادبود 7 فوتی که قرن 12 قبل از میلاد به شوش آورده شد و دوباره در سال 1901 کشف شد. این لوح اکنون در موزه لوور پاریس نگهداری می‌شود.
 
4- پلوودیف، بلغارستان
 
پلووديف
یکی از راه‌های اندازه گیری قدمت یک شهر تهیه کردن لیستی از تعداد نامهایش در طول تاریخ است. پلوودیف نمونه ای از این شهرهاست، این لیست با Eumolpiasآغاز شده و سال 342 قبل از میلاد وقتیکه توسط  پدر اسکندر مقدونی فتح می‌شود، به «فیلیپوپولیس» تبدیل می‌شود. قرن‌ها می‌گذرد و «فیلیپوپولیس»به «تریمونتیوم» تغییر نام می‌دهد، دوباره تبدیل به «فیلیپوپولیس» شده و بعد از«پالدین»، «فیلیپ» و بالاخره «پلوودیف».
«پلوودیف» دومین شهر بزرگ بلغارستان و یکی از قدیمی‌ترین شهرهای اروپا محسوب می‌شود که اولین آثار شهرنشینی نزدیک به 9000 پیش در آن دیده شده است.
 
5- اورشلیم- فلسطین
 
اورشلیم
شهری که از نظر مذاهب مختلف مقدس بوده است و پیش از این در طول قرن‌های زیادی آباد و مسکونی بوده است، حتی خیلی قبل از آنکه پیروان مذاهب عقاید خود را روی کاغذ، پاپیروس یا ظروف سفالی بیاورند.
 
طبق اطلاعاتی که از سایت ویکی پدیا جمع آوری شده مشخص شد که: در طول تاریخ اورشلیم دوبار ویران شده، 23 بار محاصره شده، 54 بار مورد حمله واقع شده، و 44 بار تصرف و باز پس گرفته شده است.
 
6- صور  - لبنان
 
 
مورخان شهر صور را زیربنای شکل‌گیری تمدن فنیقی‌ها در امپراتوری مدیترانه می‌نامند. به درستی که صور یکی از شگفتی‌های جهان باستان محسوب می‌شود. این شهر در جزیره ای دیوار کشی شده و البته با فاصله از ساحل لبنان و طوری طراحی شده بود تا هر محاصره و توطئه ای خنثی شود، تا موقعی که اسکندر مقدونی گذرگاهی ساخت تا سربازانش بتوانند از دیوارهای شهر بگذرند.
 
 
این گذرگاه تغییراتی در جریان آبهای دریا ایجاد کرده و سبب شد که جزیره برای همیشه به زمین‌های خشک مجاورش ملحق شود. امروزه صور چهارمین شهر بزرگ لبنان محسوب می‌شود و مردم آن باید به تاریخچه باستانی شهرشان که حدود 6000 سال قدمت دارد افتخار کنند.
 
7- آتن- یونان
 
آتن
امروزه آتن  بیش از 4 میلیون نفر جمعیت دارد و پنجمین پایتخت پرجمعیت اروپا به شما می‌آید. آتن با آکروپولیس سر به فلک کشیده اش، با پارتنون باشکوهش سمبل روزهای طلایی یونان دوره کلاسیک و خاستگاه تمدن‌های غربی شمرده می‌شود، تقریبا ار 3400 سال پیش زندگی در شهر آتن جریان داشته است.
این شهر همیشه از امتیازها و برتری‌ها غرق لذت نبوده، باوجوداین در گذشته و تا قرن نوزدهم تقریبا به شهری دورافتاده و فراموش شده و با تعداد اندکی شهروند تبدیل شد. اما دوباره وقتی در سال  1834آتن پایتخت یونان شد، اوضاع تغییر کرد.
 
8- لیسبون- پرتغال
 
لیسبون

به سبب موقعیت بندرگاهی استثنائی جاییکه رودخانه Tagus به اقیانوس اطلس می‌ریزد، لیسبون همیشه موقعیت تجاری و نظامی‌ ایده آلی به شمار می‌رفته است و ضمنا اقامتگاهی جذاب برای سربازان و تاجران بوده است. باستان شناسان اجسامی ‌فینیقی متعلق به 1200 سال قبل از میلاد را در لیسبون کشف کرده اند که احتمالا باقیمانده وسایل فینیقی‌هایی بوده که با کشتی مسافرت می‌کرده و به جزایر برتانیایی می‌رفته اند.
 
لیسبون
در سال 1755 زمین لرزه ای که  جزو یکی از بزرگ ترین زمین لرزه‌های اروپا بود، در لیسبون رخ داد که همراه با تسونامی ‌و آتش سوزی بود. این زمین لرزه باعث خرابی شهر و کشته شدن هزاران نفر از ساکنین آن شد.
با این حال لیسبون به سرعت آباد شده و جایگاه خود به عنوان شهر تاریخی اروپا را تا به امروز حفظ کرده است.
 
لیسبون
 
9- واراناسی- هند
 
واراناسي
شهر انگلیسی زبان واراناسی که به آن بنارس هم می‌گویند، حداقل از سه هزار سال پیش به عنوان مرکز اصلی فرهنگی و مذهبی شناخته می‌شده است. براساس اساطیر این سرزمین خدای شیوا، پنج هزار سال پیش آن را بنا کرد. حدود یک میلیون نفر مسافر و زائر هندو سالانه از سراسر جهان برای شرکت کردن در مراسم مذهبی به این شهر آمده و در رود مقدس گنگ شنا می‌کنند.
وارناسی واقعا یک «شهر زنده» است که در لیستمان آورده ایم و بیشتر از هر شهر دیگری زندگی در آن جریان دارد.
 
واراناسی
 
 10- Cholula- مکزیک
 
به طور تقریبی می‌توانیم Cholula قدیمی‌ترین شهر نیم کره غربی بنامیم که زندگی به طور مستمر در آنجا تداوم داشته. تا زمان آخرین دوره تمدن آزتک بالغ بر 100.000 نفر در این شهر زندگی می‌کردند و امروزه در شهر Puebla که نزدیک این شهر است 90.000 نفر زندگی می‌کنند. این شهر دوره افتخار و اوج خود را در قرن دوم قبل از میلاد گذارنده است.
ساختمانهای تاریخی شهر که طی حفاری‌ها کشف شده اند جزو بزرگترین ساختمان‌های جهان محسوب می‌شوند و بخصوص اهرام بزرگ Cholula که یکی از بزرگترین سازه‌های بشر است که تابحال ساخته شده.
 
حال فکر می‌کنید چه چیزی یک شهر را تبدیل به شهری باستانی و زنده می‌کند؟ یک چیز مشترک را هر تاریخ دانی به شما خواهد گفت: موقعیت، موقعیت، موقعیت! خانه و املاک قدیمی‌ و مربوط به زمانهای گذشته شاید برای مدتی جمعیتی را به خود جذب کند- عقده‌های کشورگشایی هم تنها روشی است برای نابودکردن آنچه پیشینیان ساخته اند- اما آنچه یک شهر را برای همیشه شهری زنده و پویا می‌سازد جایگاه و موقعیت تاریخی و جغرافیایی آن بر روی کره زمین است. 

10 مکان جذابی که قبل از مرگ باید ببینید!! +تصاویر

تاج محل
آیا شما لیستی از آرزوهایتان برای سفر به جاهای مختلف دارید؟ اگر ندارید این فهرست بهتان کمک می‌کند. ما اینجا 10 مکان بسیار زیبا و دیدنی جهان را...

آیا شما لیستی از آرزوهایتان برای سفر به جاهای مختلف دارید؟ اگر  ندارید این فهرست بهتان کمک می‌کند. ما اینجا 10 مکان بسیار زیبا و دیدنی جهان را برای شما گردآوری کرده‌ایم. پس برای این سفر آماده شوید!

 1. سریلانکا
 سریلانکا را می‌توانیم یکی از زیباترین جزیره‌های روی کره زمین بنامیم. شواهد و دلایل محکمی ‌دال بر وجود تمدن بشری 2000 ساله در این جزیره کوچک وجود دارد. کسانی که به تحقیق و بررسی کشورهای باستانی علاقه‌مندند، یافتن آرامش در طبیعت و فراتر رفتن از هیجانات زندگی را همیشه دلیلی برای سفر کردن به سریلانکا می‌دانند....
 
سریلانکا

 
2. کیوتو، ژاپندر میان پوسترها، تقویمها یا بروشورهایی که آژانس‌های مسافرتی ژاپن چاپ می‌کنند، باغهای کیوتو واقعا «چهره پنهان» ژاپن را تشکیل می‌دهند.. به هرجهت، وقتی از این باغها دیدن می‌کنید، «مکان آرامش‌بخش» خود را در توکیو خواهید یافت، اما لذت بردن و استراحت کردن در این باغها در یک روز بعدازظهر زیباترین تجربه شما در این شهر خواهد بود...
 
ژاپن

 3. لاس و گاس، آمریکا

به نظر می‌رسد لاس و گاس شبیه تصویری باشد که شما از بهشت در ذهن خود دارید، خصوصا هنگام شب!
 
لاس و گاس

4. ونیز، ایتالیا
 اینجا ونیز است، زیبایی مبهم و شناور- در شهر افسانه‌های پریان و دامی ‌برای توریستها با آب و هوای بدش، اولین چیزی که جلب توجه می‌کند هنر و زیبایی طبیعی شهر است. هنرمندان بسیاری از این شهر الهام گرفته‌اند....
 
ونیز
 

5. پاریس، فرانسه
اگر تو انقدر خوش شانسی که در جوانی‌ات در پاریس زندگی می‌کنی، هرجای دیگری که برای تعطیلات و استراحت بروی نمی‌توانی پاریس را فراموش کنی...
ارنست همینگوی
 
پاریس
 
پاریس

 
6. هند
 اگر یک مکان در زمین وجود داشته باشد که انسان بتواند وقتی آرزوهایش شکل گرفت جایگاهی برای آن پیدا کند، مطمئننا آنجا هند خواهد بود!
رومان رولاند
 
تاج محل
 تاج محل، یکی از عجایب هفتگانه جدید جهان
 
هند
 Rockfort Ucchi Pillayar Temple
 
 هند
  رودخانه سرخ آگرا

7. ریو دوژانیرو، برزیل
بعد از کارناوالها وقت این رسیده که روشنایی‌ها را ببینیم. اولین مکانها برای تجربه کردن ایپاناما و کوپکابانا هستند. ریو شهری آنتیک و بی‌نظیر و دارای سواحل بسیار زیبا است، منطقه ای شهری با زمینهای ناهموار.

 
ریو دو ژانیرو
 مجسمه مسیح نجات بخش، عجایب هفتگانه جدید جهان
 
کارناوال
کارناوال در ریو دوژانیرو

8.هاوایی

‌هاوایی بهشتی رویایی است و من نمی‌توانم در مورد زیبایی‌های آن حرف نزنم؛ اما من باید توضیح و شرحی بر آن اضافه کنم: ‌هاوایی بهشتی برای آرام گرفتن است...
جک لندن
 
سواحل هاوایی
سواحل ‌هاوایی
 
هاوایی

 9. قاهره، مصر

مصر سرزمین تفاوتها، عجایب و شگفتیهاست و تشریح کردن آن واقعا دشوار است
 
قاهره
 
ابوالهول
ابوالهول بزرگ جیزه

 10. تبت

 یک تبتی سالخورده می‌گوید: هرجایی که تو احساس کنی در خانه ات هستی، تو در خانه هستی. اگر چیزهایی که تو را احاطه کرده جذاب و دوست داشتنی‌اند پس تو در خانه ات هستی...
Tenzin Gyatso، دالایی لامای قرن 14
 
 
تهیه و ترجمه: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ/ مریم محبعلی‌نژاد

نخستين كليساى دنيا به روايت تصوير

نخستين كليساى دنيا به روايت تصوير
كشف چنین كلیسایی، "غیرقابل باور" به نظر می‌رسد اما حسن سرپرست گروه باستانشناسی اردن گفت كه ما شواهدی داریم كه ثابت می‌كند ساختمان كلیسا متعلق به نخستین افراد مسیحی همچون...

 
  یك گروه از باستانشناسان به تازگی نخستین كلیسای جهان را در منطقه "ریحاب" در 40 كیلومتری شمال شرق امان پایتخت اردن كشف كرده‌اند. به گفته عبدالقادر حسن رئیس مركز مطالعات باستانشناسی اردن، این كلیسا بین سالهای 33 و 70 میلادی ساخته شده و گروه وی آن را در زیر كلیسای "سن جرج" كه اكنون باقی است، پیدا كرده اند.
 كشف چنین كلیسایی، "غیرقابل باور" به نظر می‌رسد اما حسن سرپرست گروه باستانشناسی اردن گفت كه ما شواهدی داریم كه ثابت می‌كند ساختمان كلیسا متعلق به نخستین افراد مسیحی همچون سان لوكاس و از جمله 70 تنی است كه در حلقه حواریون و یاران حضرت عیسی (ع) قرار داشتند.
انتشار خبر كشف كلیسا با استقبال مومنان مسیحی، باستان‌شناسان و خبرنگاران روبرو شده است.
 
 
 
 
 
تصوير سنگهای كلیسا را كه روی آن، نمادهای مذهبی بكار رفته است، نشان می‌دهد.
 
 كلیسا، پله‌های كمی دارد. ساختار آن مدور است و جایی به نظر می‌رسد كه شماری از افراد مذهبی می‌توانستند روی سنگهای آن بنشینند.
 

به نظر می‌رسد این كلیسا كه همچون یك غار زیرزمینی است، مكانی برای اقامت و محل انجام عبادات مسیحیان اولیه در دوره‌ای بود كه هنوز دین آنان به رسمیت شناخته نمی‌شد.
 
حسن گفت: ما معتقدیم مسیحیان یاد شده تا زمانی كه رومی‌ها مذهب مسیحیت را پذیرفتند، از غار خارج نمی‌شدند اما پس از آن، كلیسای كنونی سن جورج ساخته شد.
 دولت اردن گفته است كه همه تلاش خود را بكار خواهد بست تا بیشترین میزان افراد از آن بازدید كنند.

سرانجام امپراتور 3 ساله بزرگترین كشور جهان

سرانجام امپراتور 3 ساله بزرگترین كشور جهان
ژاپنی ها در دهه 1930 كه منچوری و مناطق شمال‌شرقی چین را تصرف كردند برای مشروعیت دادن به سلطه خود، «پو ــ یی» را امپراتور منچوری اعلام كردند و...

دوم دسامبر سال 1908 كشور پهناور چین دارای یك امپراتور سه ساله شد كه«سوان تونگ» خوانده شد . وی دهمین امپراتور از دودمان كوینگ بود و نیز آخرین امپراتور چین.
نام اصلی وی «پو ــ یی» بود. چین در سال 1912 با انقلاب دكتر «سون یات سن» جمهوری شد و چون امپراتور بركنار شده هنوز كودك بود، دكتر سون تصمیم گرفت كه «پو» در قصر باقی بماند و برایش مقرری تهیه كرد. 
ژاپنی ها در دهه 1930 كه منچوری و مناطق شمال‌شرقی چین را تصرف كردند برای مشروعیت دادن به سلطه خود، «پو ــ یی» را امپراتور منچوری اعلام كردند و در برابر اعتراض جهانی به تصرف مناطق چین تاكید كردند كه به خواست امپراتور چین در این كشور باقی مانده‌اند. حال آن كه امپراتور در دست آنان آلتی بیش نبود. 
درسال 1945 در آخرین روزهای جنگ دوم كه ارتش سرخ طبق قرار قبلی با متفقین به منچوری حمله برد «پو ــ یی» اسیر شد و بعدا در جریان محاكمه سران سابق ژاپن برضد آنان شهادت داد. دولت شوروی سپس او را به جمهوری توده‌ای چین تحویل داد و به اتهام همكاری با ژاپنی‌ها بر ضد وطن به زندان افتاد. 
دادگاه خلق او را به زندان محكوم كرد كه بعدا مائو تسه تونگ رهبر چین وی را مورد عفو قرار داد و آزاد شد و تا پایان عمر به صورت یك تبعه ساده زندگی كرد و اعلام داشت كه راحت تر است.
«پو ــ یی» پس از این كه مورد عفو قرار گرفت و آزاد شد با یك پرستار ازدواج كرد و همسر او پس از در گذشت «پویی» كه در سال 1967 در 61 سالگی دیده فرو بست خاطرات او را منتشر كرد. «پو ـ یی» گفته است كه یك لحظه بدون غم و در سادگی زیستن از صدبار امپراتور بودن بهتر است.
 
 

در زمانی که امپراتور منچوری بود

روزی که از زندان آزاد شد
 

تبعه ساده در اواخر عمر

 
 
تهیه و ترجمه: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ/ مریم محبعلی نژاد